تعویض تابلوی ورودی روستای کلنجین

با همکاری همشهریان و همت شورای اسلامی تابلوی ورودی کلنجین تعویض شد

«کلنجین وطن من» تابلوی ورودی هر شهر یا روستا، نمایی کلی و گوشه ای از فرهنگ آن دیار می باشد و می تواند دیدگاه مردمان آن شهر یا روستا را نشان دهد. امروز ورودی بیشتر شهرها به ویژه روستاها با نصب یک تابلو ساده رهگذران را متوجه روستای خود می کنند. ولی این در حالی است که اهمیت ورودی شهر یا روستا آنقدر مهم است که ورودی با نماد و ویژگی های آن دیار، می تواند ایجاد حس تعلق و هویت در میان ساکنان و مسافرین را ایجاد کند و نقش مهم و اثر گذاری بالایی در معرفی صحیح جاذبه های گردشگری و مفاخر و مشاهیر آن دیار و همچنین خیر مقدم به مسافران و رهگذران داشته باشد.

از آنجا که از زمان نصب تابلوی قدیمی روی پل رودخانه چند سالی می گذرد و تصاویر چاپ شده و نوشته های روی آن نامشخص و نا خوانا بود. با شروع بکار پنجمین دوره شورای اسلامی تعویض تابلوی ورودی مورد تاکید و توجه اعضای شورا قرار گرفت و روز دوشنبه مورخ 96/06/27 با همکاری تعدادی از همشهریان و همت شورای اسلامی تابلوی ورودی روستا تعویض شد.

بر حسب وظیفه، لازم می دانم از اهتمام اعضای محترم شورای اسلامی و از همکاری همشهریان به ویژه آقا جلال که در کرج زحمت چاپ تابلو را کشیدن تقدیر و تشکر کنم. 

شهریور، ماه کَلِپورت

«کلنجین وطن من» محصولات باغی به ویژه گردو و بادام کلنجین از قدیم ایام زبانزد خاص و عام بوده است.  قرار گرفتن روستای کلنجین در کنار رودخانه کلنجین چای، همچنین موقعیت جغرافیایی و اقلیمی منطقه باعث شد، مردم این دیار از روزگاران قدیم به شغل دامداری و کشاورزی آن هم بیشتر از نوع باغی مشغول باشند. اگر به دهه 70 و قبل از آن برگردیم، ماه شهریور، ماهی که اهالی برای برداشت محصولات باغی از جمله گردو و بادام به همراه اعضای خانواده راهی باغ می شدند. البته ناگفته نماند باغ های آن زمان سرسبزتر، آبادتر و پر محصول تر از باغ های امروزی بودند. رفتن به باغ آن هم با الاغ با جمعیت خانواده های آن زمان، بچه های که دوست داشتن جلو سوار شوند، نوبتی سوار شدن در برخی مواقع به جهت طولانی بودن مسیر و پخت آش ماست یا آبگوشت و خوردن آن در کنار خانواده از حاشیه های جالب این دور همی یک روز کلنجینی ها بود. نکته قابل توجه اینکه در روستای کلنجین از قدیم الایام، زنان و دختران خانواده برعکس سایر مناطق برای کمک در کار کشاورزی به مرزعه نمی روند. فقط شهریور ماه، برای کمک به جمع آوری محصولات به ویژه گردو و بادام به مزارع می روند. این هم از ویژگی های بارز زنان این دیار کهن است.  

چیدن گردو و بادام به ویژه گردو با توجه به قدمت درختان که برخی از آنان طول عمر بیش از 400 سال دارد، بالا رفتن از این درختان واقعا کار سختی است. و اگر اهل فن نباشی خدای ناکرده ممکن است اتفاقات ناگواری بافتد. پس از آنکه گردو ها با یک چوب بلند (الممِه) که بشه به راحتی در بالای درخت جابه جا کرد به پایین ریخته می شود. نوبت جمع آوری می رسد. با جمع آوری در گونی و یا خورجین، وظیفه پسران خانواده بود که این بارها را با الاغ به منزل می بردند. به همین جهت در این موقع از سال راه های منتهی به باغات به قول امروزی ها با ترافیک سنگین همراه می شد.  بعد از اینکه محصولات به خانه منتقل شدن نوبت پوست کندن(کَلِپورت) محصولات می رسید. این مرحله هم واقعا کار سختی است و معمولاً بر عهده زنان خانواده بود و سختی های زیادی را در این راه متحمل می شدند و تحمل این سختی ها از دست های رنگی آنان پیدا بود.  ولی زنان با وقار کلنجین هیچ وقت از سختی و کار زیاد گلگی نمی کردند و همیشه به همراه سایر اعضای خانواده برای تهیه معاش خانواده تلاش وافر داشتند.     

البته ناگفته نماند با توجه به اوضاع بحران کم آبی و کم انگیزه شدن جوانان، چرای بدون ضابطه باغ ها از طرف دامداران و...، ممکن در چند سال دیگر باغ و کَلِپورت در قصه ها باشد، و واژه کَلِپورت برای نسل های آینده واژه ناآشنایی باشد.  

 

 

*** فرشتگان الهی***

دل نوشته آقای عباس قدیانی، با عنوان فرشتگان الهی تقدیم

به همه همشهریان به ویژه مادران کلنجین

پای صحبت یکی از اهالی روستای کلنجین نشسته بودم. کهولت سن، بیماری او و چین و چروک صورتش، نشان از گذاران روزگاری است که با  تمام خاطره های تلخ و شیرین، با او همراه بوده است.

از گذشته های دور روایت می کرد، از سرمای طاقت فرسای زمستان و بارش برفهای سنگین از سختی روزگار و زندگی، از سکوت و سرمای شبانه، اما مردمانی با دلهای پاک و گرم و صمیمی، از محرومیت های فراوان، کمبود وسایل گرمایی، هیزم، نفت، بهداشت و درمان و قطع ارتباط شهر و روستا و خرابی جاده و نبود وسایل نقلیه، از پخت و پز نان که به حق مادرانمان زحمات طاقت فرسایی را در آن شرایط روزگار متحمل می شدند.

با همه ی این دشواری ها خبر می رسید که مادری از اهالی به  کمکی نیازمند است. او که ماههاست در انتظار تولد فرزند خود بوده، حال گرفتار آن نبودن ها شده است.

خدایا چه کسی فریاد رس این مادر مظلوم خواهد شد؟

آری در این بین افرادی با دلهایی به وسعت دریا و مملو از عشق و محبت به کمکشان می شتافتند فداکاری این بانوان محترمه در کمک رسانی زبانزد همه اهالی بود و چه بسا فرزندانی که هم اکنون خود را مدیون یاری این فرشتگان زمینی هستند.

راستی از نامشان پرسیدم؟ پس از کمی مکث گفت: مرحومه هاجر عمیقزی(هاجر دمیرچی)، مرحومه طوبا باجو(طوبی دمیرچی) و مرحومه فاطمه ابراهیمی و مهربانانی که شاید نامشان فراموش شده است. برای آنها دیدن زیباترین اشکها و دلنشین ترین لبخندها شادآور بود و آنها هدیه خداوند را در آغوش می گرفتند و نوازشگر مولود بهشتی بودند. بیاد بخشی از اشعار جناب آقای عباس دمیرچی شاعر گرانقدرمان افتادم.

امید زنده می شود، ز قلب مهربان تو

فرشته بوسه می زند به دست پر توان تو

علاج درد مادران به حکمت، دوای توست

نوید نوردیگان، اقامه و اذان تو

نوای خنده های ما، کمال رشد زندگی

زمان، زمان، وجود ما، ز لطف بیکران تو

 درود و سپاس نثارتان باد که با تحمل لحظه های دشوار سبز نگاهتان را تقدیم سیمای لطیف  نوزادان کردید.

درود بر تمام مادران عزیز و مهربان سرزمین کلنجین و درود بر فرشتگان الهی که امروز یادی می کنیم از همه آنانی که بسوی دیار حق شتافتند. یادشان گرامی

نویسنده: عباس قدیانی

برگزاری دومین جلسه شورای مشورتی شورای اسلامی کلنجین

«کلنجین وطن من» با شروع بکار پنجمین دوره شورای اسلامی کلنجین، دومین جلسه شورای مشورتی این شورا، با حضور اکثریت اعضاء  روز جمعه مورخ 96/06/03 در جوار امام زاده عبدالقهار (ع) برگزار شد. در این جلسه با توجه به برگزاری مراسم تعزیه در دهه  اول محرم و حضور تعدادی زیادی از همشهریان در این مراسم، تامین آب شرب روستا، به ویژه در این دهه در دستور کار جلسه قرار گرفت و مقررگردید؛ نامه ای در همین زمینه به همراه صورتجلسه شورای مشورتی به اداره آب شهرستان از طرف شورا ارسال و مورد پیگیری قرار گیرد.

ضمنا، سومین جلسه این شورا با موضوع برگزاری مراسم دهه اول محرم در تاریخ 96/06/31 در روستای کلنجین برگزار خواهد شد.