گيسوانش شط پر جوش و خروش**در رکابش قدسيان حلقه بگوش

لب که نه،سرچشمه آب حيات**بين دستش کائنات و ممکنات

بر سرش دستمال سبزي بسته بود**بر دلم مهرش عجيب بنشسته بود

کي به زيبائي او گل ميرسيد**پيش او يوسف خجالت ميکشيد

در قدوم آن نگار مه جبين**از جلال حضرت حق آفرين

دو ملک سر را به زير انداختند**بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حيرت داشتم اين زمزمه**آمده اينجا حسين فاطمه

صاحب روز قيامت آمده**گوئيا بهر شفاعت آمده

سوي من آمدمرا شرمنده کرد**مهربانانه به رويم خنده کرد

اين که اينجا اينچنين تنها شده**کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است**گريه کرده بعد شيرش داده است

خويش را در سوز عشقم آب کرد**عکس من را بر دل خود قاب کرد

بار ها بر من محبت کرده است**سينه اش را وقف هيئت کرده است

سينه چاک آل زهرا بوده است** چاي ريز مجلس ما بوده است

اينکه در پيش شما گرديده بد**جسم و جانش بوي روزه مي دهد

با ادب در مجلس ما مي نشست**او به عشق من سر خود مي شکست

پرچم من را به دوشش مي کشيد**پا برهنه در عزايم مي دوديد

اسم من راز و نيازش بوده است**تربتم مهر و نمازش بوده است

اقتدا بر خواهرم زينب نمود**گاه مي شد صورتش بهرم کبود

حرمت من را به دنيا پاس داشت**ارتباطي تنگ با عباس داشت

نذر عباسم به تن کرده کفن**روز تاسوعا شده سقاي من

تا که دنيا بوده از من دم زده**او غذاي روضه ام را هم زده

بارها لعن اميه کرده است**خويش را وقف رقيه کرده است

گريه کرده چون براي اکبرم**با خود او را نزد زهرا مي برم

هر چه باشد او برايم بنده است**او بسوزد صاحبش شرمنده است

در مرامم نيست او تنها شود**باعث خوشحالي اعدا شود

در قيامت عطر بويش مي دهم**پيش مردم آبرويش مي دهم

باز بالاتر به روز سرنوشت**ميشود همسايه من در بهشت

آري آري هر که پا بست من است**نامه اعمال او دست من است