تاریخچه وفرهنگ مردم قزوین
| |||||||||
قزوين | |||||||||
| |||||||||
بناي اوليه شهر قزوين را به شاپور اول ساساني معروف به شادشاپور نسبت ميدهند : شادشاپور شهر قزوين را براي جلوگيري از تهاجمات ديالمه بنا نهاد و در آن دژ و استحكامات به وجود آورد و سپاهيان خود را در آنها استقرار داد. به مرور زمان ، پايگاه نظامي شاپور توسعه يافت و هسته اصلي شهر قزوين به وجود آمد. موقعيت اين شهر هموراه به عنوان گذرگاه مهم طبرستان و درياي مازندران ( خزر ) اهميت فراوان داشته است. بعد از حمله اعراب به ايران و آغاز دوره فتوحات اسلامي ، براءبن عازب ـ از سرداران معروف عرب ـ در سال 24 هجري قمري ، قزوين را محاصره كرد . مردم قزوين مانند مردم بسياري از شهرهاي ديگر ، اسلام را پذيرفتند و از پرداخت جريمه معاف شدند. و قزوين كه در دوره ساسانيان پايگاه مستحكمي براي جلوگيري از هجوم مهاجمان ديلمي بود، در دوره اسلامي نيز به پايگاه و مبداء عمليات بعدي لشگريان عرب تبديل شد. در زمان امويان ، محمد ـ پسر حجاجبن يوسف معروف ـ نخستين مسجد جمعه آن را بنا نهاد كه به مسجدالئور معروف شد . اين مسجد تا زمان هارونالرشد معتبرترين مسجد قزوين بود . در سال 176 هـ . ق قلعه يا شهر ديگري توسط خليفههاي موسيبن عباسي در مقابل شهر قديم قزوين ساخته شد كه به مدينه موسي يا مدينه مباركيه معروف شد. در دورههاي بعد ، هنگامي كه هارونالرشيد خليفه عباسي در راه خراسان از قزوين ميگذشت، پس از آگاهي از گرفتاريهاي مردم قزوين در مقابل هجومهاي ديالمه و مقاومت شجاعانه آنها ، دستور داد سعدبنالعاس ـ والي عراقين و قزوين ـ حصاري به دور مدينه موسي و مباركيه بكشد و مسجدي نيز در آن بسازد؛ ولي به علت مرگ هارونالرشيد ، حصار ناتمام ماند ؛ تا اينكه يكي از فرماندهان ترك دستگاه عباسي به نام موسيابنبنا كه مأمور جنگ با حسينبن زيد علوي شده بود، در سال 256 هجري قمري بناي آن را به اتمام رساند.ناصر خسرو قبادياني در سفرنامه خود در سال 438 هجري قمري شهر قزوين را چنين توصيف كرده است: | |||||||||
| |||||||||
موقعيت و اهميت قزوين در مسير راهها در طول تاريخ از گذشته دور منطقه قزوين در چهارراه ارتباطي شاهراههايي قرارداشت كه از شرق به غرب و شمال به جنوب امتداد داشتند و همين موقع ممتاز را بايد يكي از مهمترين عوامل شكل گيري و ادامه حيات اين شهر در طول تاريخ به حساب آورد . مسئله رفت و آمد كاروانهاي تجاري خود عاملي در زمينه ايجاد واحدهاي شهري و گسترش آن گرديد . به تدريج با افزون گشتن تعداد و طول مدت اقامت كاروانها ، بازارهاي بزرگ به وجود آمدو قزوين علاوه بر محل استراحت كاروانها نقش محل داد و ستد را نيز بر عهده گرفت و در نتيجه موجبات رشد روز افزون آن فراهم آمد . اشاره ناصر خسرو به بازارهاي قزوين در قرن پنجم ، خود گواهي است بر موقعيت مناسب قزوين در ارتباط با فعاليت هاي بازرگاني آن . گذشته از عامل موقعيت جغرافيايي منطقه قزوين در ارتباط با مسيرهاي بازرگاني شمالي ، جنوبي و غرب ، ميتوان بضاعتهاي آن را در تأمين غذا و علوفه براي كاروانها و مسافران ، به عنوان يك عامل موثر ديگر در اين زمينه به شمار آورد . از ياد نبريم كه اين موقعيت مناسب گذشته از جنبه هاي مثبت و سود آور ، مشكلات و ناراحتي هاي بسياري نيز براي ساكنان منطقه در طول تاريخ به همراه داشته است . زيرا كه از مسير همين راههاي بازرگاني ، هجومهاي مكرر بر آنها وارد گشته و لطمه هاي بسيار ديده اند . اين وضع تا تا دوران معاصر نيز ادامه داشته است چنانچه در جريان جنگ جهاني اول و دوم در جريان هجوم ارتش هاي تجاوزگر روس و انگليس به ايران ، مردم قزوين و روستاهاي منطقه كه در مسير آن تجاوزگران قرارداشتند ، لطمه بسياري ديدند . منطقه قزوين از زمانهاي بسيار دور و پيش از اسلام در مسير راه اصلي كه جهان شرق را به غرب مي پيوسته قرار داشته است . در دوران بعد از اسلام نيز اين موقعيت حفظ ميگردد و بر اهميت آن افزوده مي شود . منطقه قزوين در مسير راهي كه چين و هند را از يك سو به درياي سياه و از سوي ديگر به درياي مديترانه مي پيوست قرار داشت ، راهي كه از آن امروز به نام «جاده ابريشم » ياد مي كنند .
مردم قزوين در سده چهارم : ابن حوقل در سال 367 هجري قمري درباره خصوصيات مردم قزوين چنين مي نويسد : قزوين را در ميان اعمال جبال همانندي نيست چه مردم اين شهر توانگر و اهل دانش و تحقيق اند و چه در رشته هاي مختلف علم آگاهي دارند و پيش از حمله ديلميان به صفات جوانمردي و سيادت و كرم و بلند همتي متصف بودند و بزرگان و دانشمنداني از آنجا برخواسته و در عراق و جز آن شهرت يافته اند . در كتاب «عجايب المخلوقات » مربوط به سده چهارم ، تصحيح دكتر منوچهر ستوده درباره ويژگي هاي مردم قزوين چنين آمده است : « ... اهل قزوين گروهي اند دين دار با جمال و هيبت و شجاع و به جمعيت و كثرتي دارند كه از عالم شهري نباشد كي در آن گروهي از قزوين نباشد . متاع ايشان مويز و جامها ء نيكو . » راغب اصفهاني در اثر مفصل خود مطلبي را كه در قرن چهارم بر روي ديوار مسجد جامع قزوين نوشته شده نقل مي كند كه حكايت از چگونگي نگرش و جهان بيني مردم قزوين در آن دورانست او مي نويسد : «اين كلمات فاضله بر ديوار جامع بلد ما (قزوين ) نقش كرده اند : عمر زمانه اگرچه دراز باشد كوتاه است ، و گذشته براي حاضر عبرت است و مرده براي زنده پند است ، و براي ديروز برگشتي نيست ، وكسي بر فردا اطميناني ندارد و اول براي وسط پيش آهنگ است و وسط براي آخر راهنما است ، و هر چيزي مي پيوندد و مرگ بر هر چيز غالب است . »
سده پنجم و مردم قزوين ناصر خسرو ضمن توصيف شهر قزوين آنجا كه درباره باغها و تاكستانهاي شهر سخن مي گويد به اين نكته اشاره دارد كه : (( ... باغستان بسيار داشت ، بي ديوار و خار و هيچ مانعي از دخول در باغات نبود ...)) گفته ناصر خسرو حكايت از گشاده دستي مردم قزوين و در عين حال امنيت شهر و منطقه در قرن پنجم هجري دارد . حمدالله موستوفي نيز در باره ويژگي هاي مردم قزوين تا قرن پنجم دو مورد جالب توجه را ذكر مي كند كه نقل آنها را براي شناسايي ويژگيهاي مردم شناسي تاريخي اين شهر بي مناسبت نميداند . (( محمدبن اليماني وزير عراق خواجه بسيار خير بود سعي در كار منشوري را كه هارون الرشيد داد او كرد . هارون الرشيد چند بدره زر بدو داد تا بر فقراء قزوين صرف كند . اعتقاد اهل قزوين در آن وقت به مرتبه اي بود كه نه آنكه جهت خود قبول مي كردند ، به امانت نيز در خانه خود راه نمي دادند و مي گفتند مال سلطان را در خانه ما جا نبود . چند شابنروز به ناهكياره (؟) بر سر راه افتاده بود و هيچ كس به آن التفات نميكرد . تا ائمه اسلام اتفاق كرد و بدان مستغلات خريدند و وقف كردند . داخل وقف رشيدي است. ))
ورزش ، بازيها و سرگرميها ، زورخانه – تكيه و قهوه خانه ها ، كانونهاي فرهنگ مردم ورزش و بازي و سرگرمي پديده هاي هستند كه از نظر زمان راه را به كهن ترين دوران زندگي بشر مي برند و سرآغازي براي آنها نميتوان تعيين كرد در ايران نيز به شهادت افسانه و اساطير و متن هاي نوشته و يافته هاي باستان شناسي ، نشانه هاي فراوان از وجود ورزش و بازيها و سرگرميها در طول زمان در دست است . در متن هاي تاريخي مربوط به قزوين ، دوران صفويه از نظر به دست دادن مدرك درباره گونه هاي مختلف ورزشي و بازيها و سرگرميها از اهميت و اعتبار فراواني برخودار است . بنابر آنچه كه در نوشته هاي تاريخي و بويژه سفرنامه ها آمده مشاهده مي كنيم كه شهر قزوين در زمينه فعاليتهاي ورزشي بازيها و سرگرميها و كارهاي نمايشي از شهرهاي پر فعاليت ايران به شمار مي رفته است . اين فعاليتهادر دو گونه از جايگاهها برگزار ميشده است ، نخست در فضاي آزاد و به طو عمده در ميدانهاي بزرگ شهر به ويژه ميدان سعادت و يا ميدان شاه و ديگري در جايگاههاي سربسته چون : زورخانه ها ، چاله حوضها ، تكيه ها و قهوه خانه ها . ورزشهايي چون سوار خوبي – تير اندازي – چوگان – قپق اندازي – و بازيهاي دسته جمعي چون : گرگ بازي – قوچ بازي – خروس جنگي و بالاخره كارهاي نمايشي چون : معركه گيري – شعبده بازي – خيمه شب بازي – بند بازي – كشتي هاي نمايشي – شمشير بازي ويژه فضاهاي آزاد و بويژه ميدان بزرگ و اصلي شهر ، ميدان سعادت بوده است .
تكيه هاي قزوين و مراسم آنها از زمان صفويه در قزوين با نام چند تكيه برخورد مي كنيم كه مهمترين آنها تكيه ((دولت )) – تكيه ((جوانشير )) و تكيه افشار بوده است . در مورد محل تكيه ها آگاهي روشني در دست نيست .
قهوه خانه هاي قزوين با وجود اهميت قهوه خانه ها در زندگي اجتماعي مردم شهر ، اطلاع روشني در باره قهوه خانه هاي دوران صفويه در قزوين در دست نيست . در تذكره نصرآبادي ضمن شرح حال بابا حسيني از شاعران عهد صفويه در قزوين نام يكي از قهوه خانه هاي معروف آن شهر آمده است . قهوه خانه مزبور به نام ((درويش دلاك )) خوانده ميشده و پاتوق افراد مختلف از جمله باباحسيني شاعر بوده است .
سخن سرايان قزوين از قرن ششم تا پايان قرن نهم از سخن سرايان قزوين تا قرن ششم آگاهي هاي لازم در دست نيست . اما به ياري اثر با ارزش تاريخ گزيده با نام تني چند از سرايندگان اين سامان از قرن ششم به بعد ، به ويژه در دروان بعد از حمله مغول آشنايي مي يابيم . درخشانترين شاعر اين خطه در قرن هشتم چهره معتبر دنياي شعر ايران عبيد زاكاني است كه با طنز گزنده و طبع روان و زيبايش ، اوضاع اجتماعي و ويژگي هاي مردم زمان خود را در گروههاي مختلف به تصوير كشانيده و بي پروا بر نارسائي ها و پليديها تاخته است . وجود عبيد در ميان سخن سرايان خطه قزوين اعتباري خاص براي پيشينه ادبي آن ديار به شمار مي رود تا جايي كه به اعتباري مي توان سرزمين قزوين را از خاستگاههاي عمده شيوه طنز اجتماعي در ادب ايران به شمار آورد . حال با آنچه گفته شد به معرفي تني چند از شاعران اين دورانها مي پردازيم : ابوعمر ابهري – شيخ احمد غزالي – شيخ جمال الدين گيلي – امام الدين رافعي قزوين – ابوالماجد رايگاني – امير كاخيارجي – جمال الدين رستق القطني - عزالدين كرجي – قاضي عثمان ماكي قزويني – ملك رضي الدين بابا – فخرالدين فتح الله مستوفي – سراج الدين قمري – رفيع الدين ابهري بكراني – افتخارالدين بكري قزويني – عماد الدين افتخاري بكري قزويني – علاي قزويني .
چهارشنبه سوري آيين ديرپاي آتش افروزي در غروب واپسين سه شنبه سال كه شعله هاي بالندة آن به آسمان و جهان مينوي سر مي كشد و نمادي شورانگيز از آرزوي بزرگي است كه نياكان ما با خلوص نيت و پاكي طينت از ايزد يكتا داشته اند، يكي از مراسم پرنشاط مردم قزوين – همانند ديگر نقاط كشورمان – و از جمله جشن هاي باستاني ايران شناخته شده كه قزويني ها به آن كله چهارشنبه مي گويند. وانهادن اندوه و زردي ها، سوزاندن نامرادي ها و تلخكامي ها و برگرفتن شادي و سرخ رويي در رقص افسونگر شعله ها جلوه اي شگفت از اميد به روشنايي و فرزانگي و ستيز با ظلمت و سياهي جهل است. هنوز در كوچه ها و گذرهاي شهر قزوين به همراه اين آيين ديرين، قاشق زني ، بخت گشايي، فالگوش نشيني ، كوزه شكستن، فال گرفتن، آجيل شيرين خوردن، چهار رنگ پلو پختن و به نزديكان و نيازمندان بخشيدن و … جريان دارد و مردم به اين وسيله از سال نو و نوروز استقبال مي كنند. همچنين بازي هاي پرتحرك و شادي بخشي همچون دمب خروس، لانه شير ،بتراش و گلدسته – كه با ترانه عاميانه كشتي،كشتي، بالابان/ راستا، راستا ، خيابان /آتش،آتش، شعله كش/ دشمن ما را بكش/ الو، الو، بسوزي/ يك دسته گل بسازي همراهي مي شود موجي از شادابي و پويايي را در ميان مردم مي آفريند.
نوروزي خاني از نشانه ها و پيك هاي نوروزي، گروه هاي كوچكي از نوازندگان دوره گرد هستند كه معمولا“ از روستاهاي پيرامون شهر به قزوين مي آيند و ترانه هاي كوتاهي را كه با مضمون آرزوي نيكبختي در سال نو سروده شده مي خوانند و هديه اي از مردم دريافت مي كنند. به اين گروه ها نوروزي خوان يا نوروز نثار- نوروز و نوسال مي گويند. دست افشاني، پايكوبي و ترانه خواني كوسه گلين كه با جامه اي سرخ، كلاه بوقي و چهره سياه كرده و زنگوله به پا به در خانه ها مي رود از ديگر مراسم مردم قزوين در آستانه سال نو است. قزوينييان بخشيدن پول و شيريني را به نوروز خوان يا كوسه گلين خوش شگون مي دانند.
پنحا ه بدر علاوه بر آيين سيزده نوروز و جشن و شادماني در دامان طبيعت ، مردم قزوين در روز 19 ارديبهشت نيز به صحرا مي روند و از خدا طلب باران و سر سبزي مي كنند كه به آن پنجاه بِدَر مي گويند . اين مراسم در محوطه مصلاي راه ري و در ميان باغات كهن منطقه از شور و شوق ديگري برخوردار است و انبوه خانواده ها با گردهمايي در آن به اقامه نماز باران ، شكرگزاري و شادي و پايكوبي مي پردازند و پس از صرف ناهار و عصرانه شبانگاهان به خانه باز مي گردند .
سمنوپزان اين آيين توسط بانوان – و بيشتر به صورت گروهي – انجام مي گيرد و سرشار از اعتقادات مذهبي است. زمان نسبتا“ طولاني تهيه و پخت سمنو، آن را با آداب ويژه و رمزآلودي آميخته كه با مشاركت همسايگان و نيّت خاص هر يك از آنان صورت مي پذيرد
جشن انگور برگزاري جشن در هنگام برداشت محصولات در همه جاي جهان رواج دارد و مردم ايران نيز علاوه برجشن هاي ملي و تقويمي، مراسم شادماني و پايكوبي در زمان برداشت فراورده هاي كشاورزي و باغي را برپا مي كرده اند. يكي از اين آيين هاي مردمي“ جشن انگور ” است كه از روزگاران گذشته در سرزمين قزوين برگزار مي شود. منطقه قزوين از ديرباز به پرورش انگورهاي فراوان و مرغوب شهرت داشته است. مقدسي- جغرافي دان بزرگ اسلامي و مولف احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم- قزوين را در قرن چهارم هجري اين چنين توصيف كرده است: “ قزوين بزرگ و پر تاكستان است” . ابو الفداء - مولف تقويم البلدان- نيز با تعبيري نزديك به مقدسي گفته است: “ قزوين را تاكستان هاي بسيار است.” در كتاب ارزشمند مسالك و ممالك به صادرات انگور و كشمش از قزوين اشاره رفته و آمده است:“ قزوين دو شارستان است و ديوار دارد و مسجد آدينه در شارستان بزرگ است. در شهر دو كاريز كوچك هست خوردن را و كشت بر آب باران بود و با اين بي آبي شهري پر نعمت است… ميوه بسيار دارند: انگور و بادام و مويز چندان بود كه به شهرها ببرند.” جهانگردان اروپايي نيز در گزارش ها و سفرنامه هاي خويش، قزوين و انگورش را به نيكي ستوده اند. چنانكه شاردن تاكيد كرده است: “ در قزوين بهترين انگور ايران به دست مي آيد.” فلاندن هم گفته است : “ خاك قزوين حاصلخيز و مزروعي و انگوري فراوان و اعلا دارد كه آن را شاهانه مي نامند.” اين سخن لردكرزن شاهدي ديگر بر مدعاي ماست:“ قزوين از نظر انگورهاي خوب و بعضي كارخانجاتش قابل ملاحظه است.” از انواع بي شمار انگور، بيش از چهل نوع انگور در استان قزوين كاشته مي شود كه مهمترين آنها عبارتند از: شاهاني ، بيدانه سفيد، بيدانه قرمز، فخري، عسگري، صاحبي، چفته، ريش بابا، رازقي، اولوغي، خليلي،ميش پستان، حسيني، ملكي، ياقوتي، رجبي سياه، رجبي سفيد، اتابكي، طايفي، يارجين، مثقالي، سنجري و … سطح زير كشت انگور در استان قزوين به سي و پنج هزار هكتار بالغ مي شود و پس از استانهاي فارس و خراسان سومين استان كشور به شمار مي رود و از نظر توليد انگور نيز رتبه نخست را داراست. شهرهاي تاكستان و قزوين همه ساله در شهريور ماه شاهد برگزاري جشن انگور بوده و طــي آن عــلاوه بر اجــراي موسيقي فولكلوريك و بومـــي سروده ها ، تقدير از توليد كنندگان انگور در محلات مختلف ، از پديد آورندگان مرغوب ترين انگور ، بيشترين انگور ، نوآوري در كاشت ، داشت و برداشت انگور تجليل مي شود.
جشن فندق استان قزوين پس از گيلان دومين توليد كننده عمده فندق كشور محسوب مي شود . در بيش از هفتاد روستاي رودبار شهرستان و الموت حدود 16000نهال بارور فندق وجود دارد كه چهار نوع : زر آبادي ، بادامي ، سياه بومي و سفيد در آن به عمل مي آيد . به جز رقم بادامي - كه كشيده است – بيشتر به شكل گرد و دو پهلو و داراي مغزي سفيد و با طعم شيرين و معطر هستند . در سال هاي اخير با تشكيل تعاوني هاي صنفي ، كاشت و برداشت فندق رونق افزون تري يافته و بخش قابل توجهي از محصول به بازارهاي اروپايي صادر مي شود . جشن فندق چين يكي از مراسم به ياد ماندني ، پر نشاط و زيباي مردم منطقه است كه در واپسين هفته مرداد ماه در باغستان هاي سر سبز بخش رودبار شهرستان برگزار مي گردد. در اين آئين علاوه بر ارائه موسيقي محلي و فولكلوريك ، لافند بازي ، آتش بازي ، ورزش هاي بومي و ديدار از جاذبه هاي طبيعي ، صعود سراسري به قلعه تاريخي لمبسر انجام مي پذيرد و بسيار شور انگيز است . در حاشيه جشن ، فروش محصولات محلي و صنايع دستي در بازارچه هاي ويژه رونق فراواني دارد.
جشن انار ميوه بهشتي و زيباي انار در مناطق گرمسيري استان همچون بخش هايي از تارم و رودبار شهرستان و بوئين زهرا در سطح گسترده اي به عمل مي آيد و محصول انار دانه درشت ، آبدار و شيرين سنگان از شهرتي فراوان برخوردار است در آخرين جمعه مهر ماه اهالي مهاجر روستاهاي انار خيز از شهرهاي مجاور به زادگاه خويش باز مي گردند و در كنار ساير روستائيان در فضايي سرشار از شادي و نشاط به برداشت محصول مي پردازند .
جشن گندم برگزاري جشن گندم در بيشتر مناطق روستايي استان پيشينه اي بس طولاني دارد ولي مراسمي كه در منطقه آوج برگزار مي شود از شكوه بيشتري برخوردار است . اين جشن در كنار آبگير كوچك و زيباي " دريابك" واقع در شمال پرسپانج برپا مي گردد و اهالي روستاهاي همجوار با حضور گسترده دركنار آبگير به ازاي هر خانواده يك گوسفند قرباني مي كنند و پس از شكر و شادي به درو محصول مي پردازند
|
صنايع دستي قزوين، به قدمت دستان پينه بسته هنرمندان
بشر از زماني که چشم به دنيا گشود با خود نيازهايي را به اين سراي سراسر نياز آورد و براي رفع نيازها و تداوم حيات خود، با به کاربردن هنر دست وسايلي از سنگ و چوب و... ساخت تا هم خود را زنده بدارد و هم نمادي براي آيندگان باشد.
استان قزوين از ديرباز يکي از کانونهاي هنر ايران زمين و جايگاه هنرمندان بزرگ در رشتههاي مختلف بوده است.
به گزارش ايرنا، مسافران و گردشگران داخلي و خارجي که از استان قزوين ديدن کردهاند، آثار هنرمندان اين خطه را به عنوان هديهاي با ارزش براي مردم خود به ارمغان بردهاند.
نوآوري، خلاقيت و ظرافت صنايع دستي قزوين در ايران زمين شهره بوده، اگر چه بسياري از بزرگان و استادان هنرهاي دستي اين خطه ديده از جهان فرو بستهاند، اما هنوز گوشههايي از هنر مردم اين منطقه مشهود است.
سوزن دوزي، گلابتون دوزي، ابريشم دوزي، مليله دوزي، آينهکاري، حکاکي و قلمزني، بافت گليم، جاجيم و چادرشب، بافت فرش، سفالگري و صنايع چوبي اين سرزمين همواره از برجستهترين آثار دستي کشور محسوب شده است.
برخي از صنايع دستي استان قزوين
* سوزن دوزي
هنر نقش آفريني و ايجاد طرح هاي افسونگر و خيال پرور روي پارچه از هنرهاي دستي ارزشمندي است که از ديرباز در قزوين رواج داشته و در زمان هاي مختلف فراز و فرودهايي را تجربه کرده است. اين هنر به وسيله سوزن يا قلاب و با استفاده از رشته نخ هاي رنگي، طرح و نقش را روي پارچه پديد مي آورد. نقوش متداول در سوزن دوزي از طرح ها و نقش هاي بومي و اصيل هر منطقه مايه مي گيرد.
آرايه هاي پر نقش و نگار روي وسايل خواب، بقچه، کيف، جانماز، سجاده و تن پوش هاي گوناگون به زيبايي پارچه ها افزوده و ماندگاري آن را هميشگي مي سازد.
منجوق دوزي، پولک دوزي، آينه دوزي، زري دوزي، سکه دوزي، مرواريددوزي، تکه دوزي، برجسته دوزي و... از رشته هاي اين هنر اصيل به شمار مي روند. اين هنر در استان قزوين از قدمت زيادي برخوردار است.
** موج بافي و پن
موج بافي آن دسته از مصنوعات دستي است که با دستگاه ساده اي بافته مي شود و در گذشته بيشتر به عنوان رو انداز و پتو مورد استفاده قرار مي گرفت و يکي از باسابقه ترين بافته هاي استان قزوين است.
پن بافي نيز نواري باريک و منقوش است که در تزئين حاشيه هاي لباس هاي محلي مورد استفاده قرار مي گيرد. استحکام پن گاهي سبب مي شود که از آن به جاي طناب استفاده کنند.
*کاشي سازي و معرق هفت رنگ
در دوره صفويه، اين هنر که به همراه معماري به سرعت پيش مي رفت، ضمن سادگي از تنوع زيادي برخوردار شد و چون قزوين از آغاز سلطنت طهماسب به پايتختي برگزيده شد، ساختن بناهاي شکوهمند يکي پس از ديگري در اين شهر آغاز شد و از آنجا که تهيه کاشي هاي معرق زمان و هزينه بيشتري مي طلبيد، ناگزير هنرمندان از نوعي کاشي به نام خشتي يا هفت رنگ در تزئين بناها بهره بردند. طرح هاي اسليمي و ختايي از جمله طرح هاي متنوع کاشي هفت رنگ است که هنرمندان دوره صفويه کاملاً به آن گرايش داشتند. در اين زمينه مي توان به کاشي کاري محراب مسجد النبي (ص) و امام زاده حسين (ع) اشاره کرد.
** حکاکي و قلمزني
ايجاد نقش هاي برجسته يا کنده کاري شده روي فلزاتي مثل نقره، مس و برنج از سوي هنرمندان و آفرينش نقش هاي بديع در ظروف مختلف مانند سيني، آبدان، مجمعه و... از ديرباز در سرزمين قزوين رايج بوده و اينک نيز استاد "عباس قانع" با الهام از آثار حماسي ايراني نقوش برجسته اي را روي مس مي آفريند که شهرت جهاني دارد.
** آينه خانه
آينه خانه از هنر آينه کاري ترکيبي مشتق شده و از جمله هنرهايي است که در گذر زمان تا حدي به فراموشي سپرده شده ولي تعداد کمي از هنرمندان پيشکسوت اين رشته به همراه جواناني علاقه مند دل به اين هنر سپرده و حاصل ذوق و انديشه خود را به دوستداران آن ارايه مي دهند.
آينه خانه نتيجه تلاش هماهنگ نجار، نقاش و آينه کار است که نخست درودگر جعبه اي را با دو در ظريف و لولايي ساخته و پشت و روي اين در را هنرمند نقاش ديگري با نقش هاي گل و پرنده يا تک چهره مي آرايد.
** گره چيني
گره چيني هنري ظريف و زيباست که نقوشي بديع را از اتصال و پيوند تکه هاي چوب بدون استفاده از ميخ و وسايلي مانند آن پديد مي آورد.
اين اشکال و طرح که در پيکر در و پنجره ها به کار گرفته مي شود، بيانگر نوعي سلوک عارفانه است و مشبک کاري که همواره با گره چيني همراه است، هنر لطيفي است براي عرضه و ارايه طرح مورد نظر با استفاده از شبکه هاي ساخته شده از چوب.
* گليم، جاجيم و چادرشب
اين ها از هنرهاي اصيلي هستند که بيشتر در روستاهاي استان قزوين توليد مي شوند. تفاوت گليم با قالي در نداشتن پرز آن است و محصولات توليدي مناطق الموت و ارداق از منظر تنوع طرح و رنگ در جايگاه بالايي قرار دارد.
از جاجيم بافي در تهيه کيف و کفش و صنايع دستي تلفيقي نيز بهره گرفته مي شود که در روستاها و مناطق آبيک و الموت رواج دارد. چادرشب هم از جمله توليدات دستباف رايج در منطقه الموت قزوين است.
* گلابتون دوزي
در گلابتون دوزي، هنرمند گل هاي برجسته را با رشته هاي نقره يا طلاروي وسايلي مانند جعبه لوازم آرايش، جانماز، بقچه، روميزي، مخده، پرچم هاي سوگواري و کفش هاي زنانه مي نشاند و زيبايي را به اوج مي رساند. از اين هنر بيشتر در تهيه جهيزيه عروس و آراستن آن بهره مي گيرند.
**ابريشم دوزي
دوخت يراق ابريشمي يا قيطاني در حاشيه تاقچه پوش، بقچه، جانماز، سوزني، لباس مردانه و زنانه بويژه دور يقه، آستين، کمر و جلو سينه نقشي بس زيبا مي آفريند و دست هنرمند گلابتون دوز يا ابريشم دوز به همراه حوصله والايش در اين آفرينش حرف اول و آخر را مي زند.
** مليله دوزي
در اين روش، مليله رشته نازک فلزي طلايي يا نقره اي به صورت نقش هاي برجسته روي پارچه هاي مخمل سياه، سبز يا قرمز دوخته مي شود و به گونه اي دلفريب و تحسين آميز آراسته مي شود. با اين شيوه مليله دوزي تابلوهاي زينتي نيز خلق مي کنند.
**سفالگري
سفالگري و کوزه گري از ديرباز در شهر قزوين رونق داشته و اين صنعت در قالب ساخت ظروف گوناگون سفالين و گلين هميشه در خدمت مردم شهر و روستا بوده است. مواد اصلي اين صنعت را خاک رس و آب تشکيل مي دهند.
وجود خاک رس در دشت پهناور قزوين نقش مهمي در جذب افراد مستعد به سوي اين رشته از صنعت را داشته تا سفالگران به وسيله چرخ ساده سفالگري، هنر خود را در قالب کاسه، کوزه، بشقاب، ديزي، تغار و خمره هاي گوناگون کوچک و بزرگ به بازار عرضه کنند.
** مينياتور و نقاشي
مينياتورهاي برجا مانده مکتب قزوين نمايشگر اين واقعيت است که نقاش پويايي و رسالت خود را با تصوير کردن زندگي واقعي مردم کوچه و بازار و شهر و روستا به ثبوت رسانده و در آفرينش نقش هاي گرانبهاي خويش از مرز عادت مردم گذشته و بدون تکلف هنر خود را حتي بدون استفاده از رنگ ها نيز در حد يک هنر بومي با زندگي پيوند داده است.
** چوب ساخته ها
منبت، مشبک، معرق و گره چيني از جمله چوب ساخته هاي هنرمندان درودگر قزويني است. در و پنجره هاي کشويي چوبي به کار رفته در بناهايي همچون مدرسه سردار، تکيه رضوي، خانه آرازي، خانه مستشار، مدرسه صالحيه يا تخت عروس و... که با هنرهاي گره چيني، مشبک، آينه کاري، شيشه گري و نقاشي روي چوب ترکيب شده اند، آثار بديعي را به وجود آورده اند.
نشاندن شيشه هاي رنگين و آينه و به کار بردن نقش هاي ختايي، اسليمي و برجسته روي چوب از ويژگي هاي اين هنر در قزوين به شمار مي رود و اکنون استادکاران ورزيده روند تحول و نوآوري را طي مي کنند.
از ديگر صنايع دستي استان قزوين مي توان به تذهيب (طلاکاري)، ساخت آلات موسيقي، گچبري، خاتم کاري، پاپيه ماشه، خوشنويسي، حجاري، نمدمالي، حصيربافي، توليدات چرم و آويزه هاي تزئيني اشاره کرد که همگي نمايانگر ذوق و سليقه هنرمندان اين خطه و براي گردشگران هم بسيار جذاب است و همواره ره آورد سفر آنان است تا خاطرات دوران سفرنامه شان را به ياد ماندني تر کند.
به گفته يک کارشناس صنايع دستي پيشينه تاريخي هنرهاي ساخت دست در قزوين با بررسيهاي آثار بر جاي مانده از روزگاران کهن به حدود سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح بر ميگردد.
"ندا سخي پور" آثار سفالي کشف شده در روستاهاي سگزآباد و خوروين را نشان از وجود تمدني غني و داراي فرهنگ والا در اين سرزمين در عهد باستان دانسته و قدمت صنايع دستي را در اين استان به درازاي تاريخ بشري ميداند.
وي همچنين اوج شکوفايي واعتلاي هنرهاي دستي منطقه قزوين را زمان پايتختي آن در دوران حکمراني شاهان صفوي بر اين سرزمين ميداند.
سخيپور، استقرار مرکزيت صفويان در اين ديار را موجب رونق صنعت دست و صادرات اين سازهها به اروپا دانست به نحوي که بسياري از اين صنايع، چشمنواز موزههاي بزرگ اروپايي و مجموعههاي شخصي شدهاست.
وي همچنين به دوران حکومت قاجاريه را زمان تبلورهنرهايي چون نقاشي روي چوب و شيشه درقزوين اشاره کرد و اظهار داشت: هنرمندان بزرگ نقاش ايران در اين زمان و در قزوين فعاليت خود را آغاز ميکنند.
يک کارشناس ديگر فعال در زمينه صنايع دستي نيز جايگاه فعلي اين صنايع را باوجود توسعه کمي و کيفي هنرهاي دستي در عصر حاضر کافي نميداند.
"نسرين مومني وصاليان" گذشته تابناک حضور صنعت دست قزوينيان را در بازارهاي ايران و جهان را بهترين پشتوانه براي سرمايهگذاري بهمنظور احياي اين هنرها ذکر کرد.
وي افزود: هدايت مناسب و موثر دولتي و حضور پررنگ بخش خصوصي در اين بخش در باز گرداندن قزوين به جايگاه گذشته آن موثر خواهد بود.
مومني، اشتغال مولد، بازده زود هنگام سرمايه، کسب درآمدهاي ارزي و صدور فرهنگ را از مزاياي تقويت همه جانبه صنايع دستي برشمرد.
معاون صنايع دستي استان قزوين نيز گفت: برخي از صنايع دستي مثل پن بافي، موج بافي، چلنگري، ساخت سازه هاي سنتي و صنعت قالي و فرش اصيل را از صنايع مخصوص به اين استان بيان کرد.
"حميد رضا قاسمي" اظهار داشت: در حال حاضر برخي از اين صنايع دستي در حال منسوخ شدن هستند و پيش بيني مي شود تا 15 سال آينده ديگر اثري از صنايع ارزشمندي که نشان دهنده فرهنگ و سنت اين استان است، باقي نماند.
وي افزود:با از بين رفتن صنايع دستي قزوين که پيشينه تاريخي و فرهنگي مردم را بيان مي کند، نگاه جامعه به فرهنگ و سنت گذشته کمرنگ خواهد شد.
قاسمي ،عدم توانايي توليدکنندگان در بازاريابي و مقرون به صرفه نبودن توليد محصولات را از مهمترين مواردي عنوان کرد که باعث شده صنايع دستي کمتر در کانون توجه قرار گيرد.
| |||||||||
قزوين | |||||||||
| |||||||||
بناي اوليه شهر قزوين را به شاپور اول ساساني معروف به شادشاپور نسبت ميدهند : شادشاپور شهر قزوين را براي جلوگيري از تهاجمات ديالمه بنا نهاد و در آن دژ و استحكامات به وجود آورد و سپاهيان خود را در آنها استقرار داد. به مرور زمان ، پايگاه نظامي شاپور توسعه يافت و هسته اصلي شهر قزوين به وجود آمد. موقعيت اين شهر هموراه به عنوان گذرگاه مهم طبرستان و درياي مازندران ( خزر ) اهميت فراوان داشته است. بعد از حمله اعراب به ايران و آغاز دوره فتوحات اسلامي ، براءبن عازب ـ از سرداران معروف عرب ـ در سال 24 هجري قمري ، قزوين را محاصره كرد . مردم قزوين مانند مردم بسياري از شهرهاي ديگر ، اسلام را پذيرفتند و از پرداخت جريمه معاف شدند. و قزوين كه در دوره ساسانيان پايگاه مستحكمي براي جلوگيري از هجوم مهاجمان ديلمي بود، در دوره اسلامي نيز به پايگاه و مبداء عمليات بعدي لشگريان عرب تبديل شد. در زمان امويان ، محمد ـ پسر حجاجبن يوسف معروف ـ نخستين مسجد جمعه آن را بنا نهاد كه به مسجدالئور معروف شد . اين مسجد تا زمان هارونالرشد معتبرترين مسجد قزوين بود . در سال 176 هـ . ق قلعه يا شهر ديگري توسط خليفههاي موسيبن عباسي در مقابل شهر قديم قزوين ساخته شد كه به مدينه موسي يا مدينه مباركيه معروف شد. در دورههاي بعد ، هنگامي كه هارونالرشيد خليفه عباسي در راه خراسان از قزوين ميگذشت، پس از آگاهي از گرفتاريهاي مردم قزوين در مقابل هجومهاي ديالمه و مقاومت شجاعانه آنها ، دستور داد سعدبنالعاس ـ والي عراقين و قزوين ـ حصاري به دور مدينه موسي و مباركيه بكشد و مسجدي نيز در آن بسازد؛ ولي به علت مرگ هارونالرشيد ، حصار ناتمام ماند ؛ تا اينكه يكي از فرماندهان ترك دستگاه عباسي به نام موسيابنبنا كه مأمور جنگ با حسينبن زيد علوي شده بود، در سال 256 هجري قمري بناي آن را به اتمام رساند.ناصر خسرو قبادياني در سفرنامه خود در سال 438 هجري قمري شهر قزوين را چنين توصيف كرده است: | |||||||||
|