جهانی شدن وپیامدهای هویتی آن درحوزه رسانه ملی
عنوان مقاله :
جهانی شدن وپیامدهای هویتی آن درحوزه رسانه ملی
تهیه وتنظیم :
رضادمیرچی کارشناسی ارشد رشته علوم ارتباطات
چکیده :
فرایند جهانی شدن متکی بر فشردگی فزاینده زمان وفضا و افزایش آگاهی حاصل ازانقلاب اطلاعات بوده و بررویه های سیاسی – اقتصادی و به ویژه فرهنگ جوامع تاثیر به سزایی دارد. این فرایند از یک سو با موفقیت های قابل توجهی مانند گسترش رسانه ها و فناوری های جدید و تسهیل کننده در دورترین نقاط جهان روبه رو است واز سوی دیگر با اشکالات و ایرادهای بزرگی مانند افزایش شکاف طبقاتی درعرصه های ملی ، پیدایش پدیده فقرمدرن ، سلطه ثروتمندان ، گسستگی ، آشفتگی و بی نظمی هنجاری ، ارزشی، هویتی و یکسان سازی ویکپارچه کردن فرهنگ ها.
دراین مقاله به بررسی جهانی شدن وپیامدهای هویتی آن در حوزه رسانه ملی پرداخته شده است . به همین منظور ابتدا به مفهوم ، تعریف ، وابعاد جهانی شدن اشاره شده است . سپس ضمن پرداختن به جهانی شدن رسانه ها و رویکرد جامعه ایران با پدیده جهانی شدن به تعریف هویت ، نظریههای هویت ، انواع هویت وعوامل موثر درشکل گیری هویت ، چالش های هویت ایرانی درعصر جهانی شدن وهویت درحوزه رسانه ملی را مورد مطالعه و مداقه قرارداده است.
واژگان کلیدی
جهانی شدن– هویت – پیامدهای هویتی – رسانه ملی- هویت اجتماعی
مقدمه
جهانی شدن را نمی توان تنها با واژه های اقتصادی ، تجربه یا درک کرد؛ زیرا جهانی سازی با سوالاتی درباره معنای فرهنگی و تشدید هوشیاری جهانی نیز مرتبط است . لذا ، درحالی که ارزش ها و معانی مرتبط با مکان ، اهمیت خود را حفظ می کنند، مردم بیش از پیش درگیر شبکه هایی می شوند که از موقعیت های فیزیکی آنان بسی فراترند . اگر چه سناریوی فرهنگ وحدت طلبانه جهانی که با سرزمین جهان مرتبط است ، تنها در مرز وهم خیال باقی می ماند، می توانیم روند های فرهنگی جهانی (چه روندهای یکپارچه فرهنگی وچه روند های فروپاشی فرهنگی ) را که مستقل از روابط بین سرزمین ها هستند، شناسایی کنیم .(کریس بارکر، 1382، 90)
هویت اجتماعی به طورکلی و هویت ملی به طور خاص ، در فرایند اجتماعی شدن و درچارچوب نظام اجتماعی ، از طریق نهادهای عمده جامعه پذیری شکل می گیرند و گسترش می یابند. شناخت و آگاهی از هنجارها ، قواعد و ویژگی های گروه ملی نیز مانند سایر آموزه های اجتماعی به واسطه عوامل متعدد ، از جمله رسانه های گروهی حاصل می شود. براین اساس ، افراد از سال های ابتدای کودکی ، درباره کشور خود نگرش هایی کسب می کنندکه در رشد و جهت دهی الگوهای شناخت ، احساسات و آمادگی های رفتاری آنان در خصوص تعلقات ملی ، نقش تعیین کننده دارد. (حسینی، ارنجدانی ، پژوهش های ارتباطی ،1388،40، نیومن 1997)
رسانه های جمعی به عنوان یکی از عوامل جامعه پذیری ، درکنار خانواده ، محیط آموزشی ودوستان ، نقش مهمی در رشد وتحول جنبه های گوناگون زندگی ایفا می کنند. رسانه ها از نخستین سال های کودکی با انسان همراه می شوند؛ چنانکه براساس پژوهش های صورت گرفته ، نوزادان نیز درحدود نیم ساعت در شبانه روز تلویزیون تماشا می کنند. (همان) آموزه ها و اطلاعات متنوعی از طریق رسانه ها ، به ویژه تلویزیون ، به کودکان ونوجوانان ارائه می شود. بیشترنظریه پردازانی که به تاثیرات رسانه ها معتقدهستند، هویت جمعی و فردی را از اصلی ترین حوزه های تاثیرگذاری رسانه ها می دانند(همان ، میرفخرایی ، 1385).
درجهان امروز، با توجه به ویژگی های جهانی شدن وعصر اطلاعات که ماهیت ارتباطات را متحول ساخت است ، از یک ، اطلاع رسانی و ارتباطات منبع اصلی قدرت به حساب می آید واز سوی دیگر، هویت سازی و هویت مندی تابعی از ساختار قدرت تلقی می شود. (ببران ، 1381،137)
بدیهی است در این میان ، آن دسته از جوامع که از یک طرف در تقویت زیرساخت های ارتباطی و رقابت موثر در میدان ارتباطات واطلاع رسانی با شیوه های نوین و از طرف دیگر ، در امرهویت مندی و هویت سازی ناتوانند دچار آسیب های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جبران ناپذیری خواهند شد. (همان )
مفهوم جهانی شدن
جهانی شدن،امروزه یکی از مهم ترین مباحث حوزه ی علوم انسانی ، مخصوصاً علم سیاست ، به شمارمی رود واندک اندک برای تجزیه وتحلیل مسائل مختلف زندگی انسان به یک گفتمان تبدیل می شود. بر همین اساس ، تمام امورسیاسی ،اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی مربوط به کشورهای جهان مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد.
سال های پس از جنگ جهانی دوم گفتمان توسعه رواج پیدا کرد و برتمام امور زندگی انسانی مسلط شد. تقسیم بندی جهانی براساس نزدیکی یا دوری نسبت به ظهور عوامل توسعه در کشورهای مختلف انجام گرفت و برخی کشورها عنوان پیشرفته وتوسعه یافته وبرخی دیگر درحال توسعه لقب گرفتند که در سال ها بعد ، باتغییراتی چند باعناوین کشورهای جهان اول ودوم و سوم تقسیم بندی شدند و اندکی بعد، کل کشورهای جهان به دو قسمت کشورهای شمال وکشورهای جنوب تقسیم ونامگذاری شدند. (سعیدی ، کیا، 1385،10)
درتمام مراحل یاد شده در بالا ، حالتی از غرب محوری بر مسائل علوم انسانی و سیاسی و تقسیم بندی های آن چیره شده است و کشورهای غربی مانند اروپای غربی ، امریکا، کانادا و یا ژاپن به عنوان کشورهای توسعه یافته و جهان اول ، الگوی سایر کشورها معرفی شدند.
اصطلاح جهانی شدن ابتدا از سوی کشورهای غربی و به طور مشخص ایالات متحده امریکا مطرح شده است و در پس مفهوم خود می تواند معنایی را درنظر داشته باشد که مبین آمال و آروزهای سردمداران آن باشد.
اما جهانی سازی در عین حال می تواند به عنوان یک پدیده ی تأثیرگذار و تأثیرپذیرمطرح شود و دریک فرایند اجتماعی ، دارای آثار و تبعات گوناگون است. (همان )
تعریف جهانی شدن
جهانی شدن ، فرایندی است که به موجب آن دولتهای مختلف جهان به یکدیگر نزدیک و وابسته می شوند و برحوادث و وقایع درزمان کوتاه و در مکانهای دور تأثیر می گذارند. این موج تازه به وسیله رسانههای پیشرفته همه مرزهای جغرافیایی، تاریخی، مذهبی وملی را می پیماید و زندگی فردی و اجتماعی ملتهای جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. (نصیری ، 1388، 19)
روند جهانی شدن در حال صیقل دادن مرزهای دولت ملی است و دولتهای ملی ویژگیهای تعریف شده را ازدست میدهند. با کم شدن نیروی دولتهای ملی ، تأثیرات خارجی بر برنامهریزیهای فرهنگی کشور نیز درحال افزایش است .
ویژگی بارز جهانی شدن و این دوره تاریخی جدید را میتوان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ، یا به تعبیری یک تمدن تمدن های بسیار دانست .
آنتونی گیدنز معتقداست که جهانی شدن در واقع فراگیرشدن خصوصیات ذاتی مدرنیته وتجدد است که با گسترش وسایل ارتباطی و ناتوانی مرزها وحاکمیت های ملی در کنترل رسانه های بین المللی در تمامی نقاط جهان منتشر می شود، به گونه ای که اندک اندک کل مردم جهان دارای فرهنگ مشترک که در مدرنیته حاصل می شود میگردند وهمین دیدگاه را درکتاب جهانی شدن زندگی ما را دوباره شکل می دهد، این گونه مطرح میکند : ما در دوران مهم انتقال تاریخی زندگی میکنیم ، به این معنی که جهانی شدن، تمامی جوامع روی سیاره زمین را نظمی مجدد میبخشد و اگر چه برخی مواقع نتایج این امر قابل پیش بینی نیست ، اما به طور کلی در جهتی مثبت رو به پیشرفت است. به این ترتیب جهانی شدن از دیدگاه گیدنز، گرچه همواره رو به پیشرفت است، ولی در مسیر خود با موانعی نیز رو به رو خواهد بود که میان تقابل سنت وتجدد به شمار
میرود. گیدنز در کتاب جامعه شناسی، جهانی شدن را این گونه تعریف کرده است :
گسترش و روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان در دوران کنونی، جنبه های متعددی از زندگی مردم از سازمانها وشبکههای اجتماعی تأثیر میپذیرد که هزاران مایل دورتر از جوامعی که در آن زندگی میکنند قراردارند. یکی از جنبههای اصلی مطالعه جهانی شدن، ظهور یک نظام جهانی است ؛ یعنی از برخی جهات، ما میباید جهان را به صورت یک نظم اجتماعی واحد در نظر بگیریم. (همان ، 21-22)
ابعاد جهانی شدن
بطور کلی میتوان سه بعدکلی اقتصادی، سیاسی وفرهنگی برای پدیده جهانی شدن در نظر گرفت که هریک از این ابعاد نیز حاوی جنبه های متعددی می باشند.
1- بعد اقتصادی جهانی شدن
عنصراقتصاد در فرایند جهانی شدن مورد توجه بسیاری از نظریه پردازان بوده است. به گونه ای که برخی از آنها، بعد اقتصادی را بردیگر ابعاد جهانی شدن مقدم می دانند. طبق نظر آنها، اگر چه فرایند جهانی شدن فراگیربوده و بر همه ابعاد زندگی اجتماعی تأثیرگذاراست، اما بارزترین مصداقها و نمودهای این فرایند، به حوزه اقتصاد اختصاص دارد. به باور آنها، عرصه اقتصاد گستردهترین عرصه فعالیت اجتماعی است. به عبارتی، ما در دورانی زندگی میکنیم که درآن، عصر اقتصادهای ملی به پایان رسیده است. دراواخر دهه 70 قرن بیستم موج جدیدی از فرایند جهانیشدن اقتصادی شکل گرفت که در درجه اول تحت تأثیر تحولات و پیشرفتهای حیرت انگیز در عرصه ارتباطات بود.این پیشرفت هزینههای ارتباطات و حمل ونقل را به میزان بسیار زیادی پایین آورد و زمینه ساز ادغام جهانی اقتصادها شد . از سال 1954 تا 1995 هزینه حمل ونقل کالا از طریق دریا به طور متوسط 50 درصد، هزینه حمل ونقل هوایی 80 درصد و هزینه مکالمات تلفنی بین المللی 99 درصد کاهش یافته است و علاوه بر آن بسیار کارآمد نیز شده اند( به نقل از مختاری ، گل محمدی ، 1381 ، 62-63، به نقل از،webster-1995-baleer-etal-1998)
2- بعدسیاسی جهانی شدن
پس از پیمان وستفالی وشکل گیری حکومت های ملتی ، این حکومت ها، مهمترین ومعتبرترین بازیگردرعرصه بین المللی بوده است. فرایندجهانی شدن سعی درایجاد اجتماعی جهانی دارد و با کمک عوامل گوناگون همچون بهره گیری از نظام جهانی اقتصاد، پیشرفت های چشمگیر در فناوری اطلاعات و رشد بازیگران متعدد در مقابل دولتها ، نظام دولت – ملت را پیش از پیش به چالش کشانده است. درقالب این روند، مسائل اجتماعی و سیاسی، تنها در چارچوب حکومت ها قرار نمیگیرند ، و فراتر از آن میرود . به عبارتی
جهانی شدن سیاسی، به دنبال رهایی امور اجتماعی از تسلط حکومتهاست. رهایی از تسلط حکومت در مسائل اجتماعی نیز، به نوبه خود ، موجب تعریف مجدد مسائل اجتماعی خواهد شد؛ وخلاف گذشته که حکومت به مثابه مهمترین و قدرتمندترین نهاد سیاسی ، به حل وفصل مسائل اجتماعی می پرداخت . درفرایند پرشتاب جهانی شدن و فرسایش مرزهای ملی ، حاکمیت ملی واستقلال حکومت تضعیف شده است.(همان ، 82)
3- بعد فرهنگی جهانی شدن
روند جهانی شدن فرهنگ جوامع را نیز در برمی گیرد ، وسعی در ایجاد فرهنگی جهانی دارد. بعد فرهنگی جهانی شدن را میتوان در برگیرنده عواملی و فرایندهایی دانست که هرگونه محدودیت فرهنگی زندگی اجتماعی را تعدیل می کند یا از میان برمی دارد. این فرایند همگونی فرهنگی را درجهان پدید می آورد وهمه خاص های فرهنگی را به چالش میطلبد. به طور کلی می توان سه جنبه برای بعد جهانی شدن فرهنگی در نظر گرفت که عبارتنداز:گسترش تجدد غربی، گسترش فرهنگ مصرفی، وجهانی شدن فرهنگ امریکایی(همان ، 99) اقتصادی شدن فرهنگ وجریان جهانگیر فرهنگ مصرفی، الگوها و روش های هویتیابی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد ونهادها و عناصر سنتی هویت بخشی را به چالش میکشد و مصرف را به منبع اصلی هویت وانفکاک اجتماعی تبدیل میکند. بدین ترتیب تا حدود زیادی مصرف جایگزین پیوندهای طبقاتی وسیاسی
میشود(همان ،106) فرهنگ مصرفی باعث میشود تا فرد با خوردن، نوشیدن، پوشیدن ونحوه گذران اوقات فراغت هویت پیدا کند.
جهانی شدن رسانه ها
فلو ومسیل هی منی (2002) در زمینه جهانیشدن رسانهها اغلب اقتصاددانان وتئوریسین های لیبرال ارتباطات بر رابطه بین تکنولوژیهای جدید وبازار تأکید دارند. آنها اینگونه بحث میکنند که جهانیشدن رسانهها
باعث افزایش فرصتهایی برای مشارکت در اطلاعات در حوزهی ارتباطات بدون مرز وتجارت جهانی
میشوند.افزون برآن، آنها معتقدند که رسانه های جهانی باعث تشویق و بسط ایده لیبرال دموکراتیک و گسترش شهروندان جهانی در مقابل خواست دولتمردان محلی از طریق اجازه یافتن مردم با اینکه تمام آنچه را که درجهان اتفاق می افتد ببینند و براساس مشاهدات خود قضاوت کنند فرانسیس کارین کراس(1377)تحت عنوان مرگ فاصلهها مطلب را این گونه تشریح میکند: آنها برای کشف دیدگاههای مختلف در اینترنت یا هزاران کانال تلویزیون، حوادث گوناگون را دردسترس افراد قرار میدهند تا صرفاً تحت تأثیر تبلیغات سیاسی سیاستمدارانی که در جستجوی منافع فردی خود هستند قرارنگیرند.(سعیدی ، کیا، 1385،118)
در زمینه انتقاد از رسانههای جهانی ، اقتصاد دانان سیاسی و تئوریسین های منتقد ارتباطات یک جنبه دیگر را که مورد اشاره قراردادهاند امپریالیسم فرهنگی یا امپریالیسم رسانهایست. آنان بیشتر توجه خودشان را به پیچیدگی مسائل سیاسی و فرهنگی معطوف داشتهاند که ناشی از عدم توزیع عادلانه و مساوی قدرت ارتباطات
بینالمللی و منابع موجود دراین حوزه است و تاکید دارند که چنین وضعیتی چگونه برسلطه و برتری کشورهای غربی دراقتصاد و سیاست بین المللی اثر میگذارد، ابعاد فرهنگی مسئله بیشتربه وسیله ی اقتصادانان سیاسی امریکای شمالی مانند: هربرت شیلر و نوردن استرنج، ادوارد هرمن و نوام چامسکی، مورد بحث و تجزیه وتحلیل قرارگرفته است.(همان ،119)
هربرت شیلر معتقد است اقتصاد صنعتی آمریکا به خودی خود دربرگیرنده حرکت به سوی تجارت بینالمللی وسایل ارتباطی، انتشاراتی است. در ارتباط با مطالعهی سلطه ی ارتباطات در تئوری های وابستگی، شیلر، امپریالیسم فرهنگی در ارتباطات را تشریح میکند و سلطهی فرهنگی را به عنوان فرایندی می داند که به
وسیلهی آن، یک جامعه وارد سیستم جهان مدرن میشود وچگونگی جذب وی در این سیستم سلطه را که بوسیله فشارهای مرئی ونامرئی موسسات آن جامعه دراین فضا شکل میگیرد و یا حتی ارزشهای سیستم سلطه را میپذیرد. بحث ویژهای که در رابطه با همه تئوری های انتقادی از جهانی شدن رسانه ها مطرح است رابطه بین برتری جویی و برتری طلبی ایالات متحده آمریکا در صادرات و واردات فرهنگی و ارزشهای فرهنگی وارداتی جوامع دیگر از آمریکا نقش تعیین کننده دارد. (همان )
امپریالیسم فرهنگی سرانجام به سلطهی فرهنگی برسایر کشورها میشود وهمانندسازی فرهنگها یکی از مخربترین و خطرناکترین انواع سلطه است. این نوع سلطه، ملتها را ازدرون و ارزشهای متعالی خودخالی میکند و اعتماد به نفس آنها را از بین میبرد و زمینه ساز پذیرش هرگونه سلطهی دیگراست و بعضی ازتئوریسینهای غربی چگونگی شکلگیری آنرا مطرح کردند. اما گروهی دیگراز دانشمندان براین عقیدهاند که جهانیشدن رسانهها و پدیده ی جهانیشدن نمیتواند به امپریالیسم فرهنگی چنین القا میکند که در یک نظام متمرکز، سلسله مراتبی وجود دارد که میتوان سیطرهی روز افزون فرهنگی خاص خود را برفرهنگهای دیگرکشورها اعمال کند. درحالی که مفهوم جهانیشدن برفضاها و عرصههای شبکهای دلالت دارد که در آن اصلاً مرکزیتی وجود ندارد و این، نکتهی دیگرمفهوم یکسانسازی است. کسانی که جهانیشدن و امپریالیسم فرهنگی را از یکدیگر تفکیک میکنند مدعیاند جهانیشدن هرچند به همگونسازی وهمسان سازی فرهنگ
میانجامد اما چون در بطن این وحدت نوعی کثرت نهفته است، جهانی شدن در واقع به رشد تنوع وتکثر فرهنگها میانجامد و امکان تداوم حیات همهی فرهنگها و تمدنها را فراهم میآورد . بحث وگفت وگوی فرهنگها و تمدنها را فراهم میآورد . بحث و گفت و گوی فرهنگها وتمدنها نیز از همین زاویه قابل طرح است که هر یک از اقوام جهانی دریک بستر فرهنگی واحد به طرح نظریه ها و دیدگاههای اختصاصی خود
میپردازند واز طریق، زمینههای همزیستی مسالمت آمیز با سایر اقوام و فرهنگها و تمدنها را فراهم میآورند. علاوه بر رشد تنوع وتکثر فرهنگها ، پی آمد مثبت دیگری که برای جهانی شدن ذکر میشود سنت ستیزی و مقابله با جهل وخرافه وهمهی اندیشههای غیرعلمی است. درعصر سنت گرایی ، ایمان و عمل به ایمان، یک معیار بومی بود و انسان موجودی مکلف و بی اراده شمرده میشد. درعصر مدرنیته انسان مکلف – یعنی انسان عصر سنت گرایی - به انسان صاحب حق تبدیل میشود؛ حق انسان هم منطبق با عقل اوست و عقل جای ایمان را میگیرد . اما در پست مدرنیته عقل کل گرا و فاتح ، ارزش خود را ازدست میدهد و هیچ جریان یا پدیدهای کلی و واحد نیست و وحدت گرایی به کثرت گرایی تبدیل و تنوع عقلی حاکم می شود؛ که این نوع قضاوت وتعداد ومراکز تصمیمگیری همان بی نظمی جهانی است که پل والری مطرح می کند. (همان،120 )
رویکرد کشورایران با پدیده ی جهانی شدن
درمورد رویکرد و نوع برخورد کشور ما با مقوله جهانی شدن می توان سه دیدگاه مختلف را شاهد بود(به نقل سعیدی ، کیا ، رجایی ، 1380)
دیدگاه نخست – ایران با آغوش باز به استقبال جهانی شدن رفت و درعصر جهانی شدن ، پیروزی نظام غرب را که نرم افزار برترو فناوری پیشرفته تر را در اختیار دارد به عنوان یک واقعیت پذیرفت و آنرا به منزلهی درستی و فضیلت و هدف وروش آن دانست وهمان گفتهی سید حسن تقی زاده را تکرار کرد که باید از فرق سر تا نوک پا بدون هیچ پرسشی غربی و درنهایت بخشی از مقوله جهانی شدن اطلاعات شد.(همان ،123)
دیدگاه دوم – نقطه مقابل نگرش اول است ومتعلق به کسانی که عدم پذیرش و در صورت امکان مبارزه با جهانی شدن را پیشنهاد میکنند. پیرامون این نگرش نیز جهانی شدن را مقوله ای ارادی ودر کنترل عدهای خاص میدانند . به رغم آنها این اراده درحال حاضر در اختیار دشمن است و برای دفع آن باید کوشید. در واقع نگرش آنها به نظریهی توطئه بسیار نزدیک است .دنباله روی وستیزه ، دو روی یک سکه است وهر دو گروه به انسان اعتماد ندارند، جرأت روبه رو شدن با چالش جدید را در خود نمیبینند . هر دوی این نگرشها مفروض مشترکی دارند. روند جهانی شدن را روندی قابل مهار و برنامه ی گروه خاصی میدانند آن را محصول فناوری برترآمریکایی وتحت اراده سیاستمداران آن میداند و آن را توطئه امپریالیسم جدید تلقی میکند. اولی از طریق تبدیل جهان با بازار مصرف و دومی با تشویق همسان اندیشی و همگون سازی تصنعی به دنبال این است که قاعده بازی را در عرصه عمومی از همه با هم به همه بامن تبدیل کند. (همان )
دیدگاه سوم – دکتر رجایی در ادامه بحث خود از دیدگاه سوم دفاع می کند و به شرح آن می پردازد. به نظر وی هر دوی این دیدگاه ها (نخست ودوم ) به رغم ظاهر کاملاً متاقضشان نوعی صوفی گری منفعلانه را تشویق میکند، هر دو بازیگری را از معامله حذف میکنند . وی معتقد است که در برخورد با تحولات کنونی جهان وجهانی شدن بایستی نقادانه با مسائل برخورد کرد چه به زعم وی در عصر جهان گستری ( جهانی شدن) اگر اصطلاحات مارکس را مانند ابزار تولید ارزش مبادله و ارزش اضافی به خدمت بگیریم ، همگی اطلاعات است .اگر جامعه یا ملتی قصد بازیگری در صحنه جهانی داشته باشد بایستی به ساخت و باز ساخت مدام سرمایه فکری خود بپردازد . جالب آنکه ثروت برآمده از منابع طبیعی از اختیار مهار آدمی خارج است، یا وجود دارد یا ندارد در حالی که محیط فرهنگی ، آموزشی تربیتی قابل دست آموزی است و می توان آن را در جهت های مختلف سوق داد. به زبان دیگر در عصر جهانی شدن گفته ی عمیق دانایی ، توانایی است به راستی تحقق می یابد. (همان ،124)
این سه دیدگاه – تسلیم ، اعتراض و بازیگری نقادانه در دسترس ودر حوزه اختیار ماست ؛ اولی مصرف کنندگی و تماشاچی بودن ، دومی بازی به هم زدن و محال اندیشی و سومی بازیگری ودر صحنه بودن است.
اما کشور ما ایران به نظر می رسدبا وجود رسانه ملی ، اولاً توان بازیگر شدن در این عرصه تازه را دارد و ثانیاً علایمی وجود دارد که ایران این تدبیر را آغاز کرده است.
هویت
هویت به دلیل اینکه رابطه ای مستقیم با تفسیر و باز تفسیر انسان ها دارد (به نقل از اسدی ، غرایاق زندی ، 1384، 50) در گذر زمان مشمول تحول ودگرگونی میشود. زیرا افراد و جوامع در زمانها و مکانهای متفاوت تعریف متفاوتی از خود ودیگران دارند.
درتعریف هویت، دو دیدگاه جوهرگرا و سازهگرا وجود دارد .دیدگاه اول، هویت را پدیده ای زیستی – طبیعی می داند ودیدگاه دوم، آن را نوعی سازه اجتماعی تلقی میکند. به عبارت دیگر، درتعاریف و نظریه پردازیهای مربوط به هویت، به دو رویکرد ایستا ( مادی گرایانه یا جبرگرایی ) که به طور عمده ریشه در خاک و زاد بوم فرد و جامعه دارد و با گذشت زمان تقریباً دارای ثبات است، و پیوا( سازه انگارانه ) که در صورت تحقق خواستههای متغیر یک جامعه، به ظهور میرسد و عامل تشابه وتمایز افراد آن جامعه با خود و دیگران میشود، قائل شده اند. (همان )
نظریه هویت
طبق این نظریه، هویت ، نتیجه تعاملات نمادین است. دراین نظریه، روابط بین افراد وجامعه بر اساس
نقشهای آنها بیان میشود. ازاین دیدگاه، نقش، به عملکردهایی فردی اشاره دارد که در یک موقعیت خاص اجتماعی ایفا میشوند.(اسدی ، 1388،پژوهش های ارتباطی ، 156)
این نظریه، خود را به عنوان مفهومی برساخته از ارتباطات ونه فرایند ارتباطات، مینگرد. به عبارت دیگر، نظریه ارتباطی هویت، نقشی را توضیح میدهد که هویت از آن پدید میآید( نه اینکه ابزاری برای بیان هویت باشد).
افراد بشرسعی دارند خود را مطابق عرف و هنجارهای جامعهای که در آن زندگی میکنند، تعریف کنند. کنش متقابل از این حیث بر جایگاه فرد در جامعه تأکید دارد. به عبارت دیگر، آنان به نوعی از هویت شخصی اعتقاد دارند که برخاسته از جامعه است . (همان )
انواع هويت
هويت را در يك طبقهبندي كلي ميتوان به دو نوع فردي و جمعي يا گروهي تقسيم كرد: (امینی ، http://www.itpaper.ir)
1. هويت فردي كه گاه به دو صورت شخصي و نقشي مطرح ميشود و در مجموع، به نوعي آگاهي اطلاق ميشود كه هر فرد در فرآيند اجتماعي شدن و تعامل با ديگران درباره خود پرسش ميكند. براي مشخص كردن هويت فردي خود افراد معمولاً از ضمير «من» استفاده ميكنند.
2. هويت جمعي يا گروهي كه معرف احساس تعلق فرد به گروههاي اجتماعي يا واحدهاي جمعي نظير: خانواده، طبقه اجتماعي، قوم و ملت و احساس تعهد و وفاداري در برابر آنها است. در اين نوع هويت كه معمولاً با ضمير جمع «ما» بيان ميشود، رابطه فرد را با گروههاي اجتماعي تنظيم ميكند و در برابر اين پرسشها مطرح ميشود كه «ما كيستيم و چيستيم؟ و گروههاي ديگر كيستند و چيستند».(همان )
سطوح مختلف هويت اجتماعي
درباره وجوه مختلف هويت اجتماعي اختلاف نظر وجود دارد؛ ولي در زمان ما اين هويت در سه سطح محلي، ملي و جهاني مطرح ميشود.
مسلم است كه اين سه سطح در جوامع مختلف از اهميت و وزن يكسان برخوردار نيستند. در جوامع سنتي هويت قومي و محلي قدرت بيشتري دارد؛ ولي در جوامع صنعتي بُعد ملي و جهاني آن قويتر است.
هويت ملي نيز با توجه به انسجام گروهي و اجتماعي يا از هم گسيختگي اجتماعي افزايش يا كاهش مييابد. هويت جهاني نيز كه در حقيقت عمر طولاني ندارد، ضعف و شدت پيدا ميكند. معمولاً بالا بودن سطح سواد و دانش عمومي احساس هويت جهاني را تقويت ميكند. (همان )
همچنين در يك كشور در موقعيتهاي گوناگون ميزان وابستگي به هويتهاي جمعي (محلي، ملي و جهاني) شدت و ضعف پيدا ميكند.
عوامل مؤثر در شكلگيري هويت
همانطور كه ملاحظه شد، هويت فردي و اجتماعي اساس و شالوده شخصيت فرد و تعيين كننده رفتار و مسير زندگي او در طول زندگي خواهد بود.
با وجود همه اهميتي كه شكلگيري و تكوين هويت افراد دارد، سعي و تلاش افراد و مؤسسات مؤثر بر هويت افراد معمولاً مقرون به موفقيت نيست؛ به عنوان شاهد، ميتوان به مشكلات عديدهاي اشاره كرد كه جوامع و كشورهاي مختلف در اين زمينه با آن دست به گريباناند.
در تكوين هويت نه تنها عوامل عديدهاي تأثير دارند، بلكه چگونگي تعامل اين عوامل و سازگاري، كم سازگاري يا ناسازگاري آنها ميتواند زمينه بسياري از مشكلات را به وجود آورد.
ما براي ساده كردن مسأله و فهم آسانتر موضوع، عوامل شكل دهنده هويت را به شرح ذيل تقسيمبندي ميكنيم:
1- عوامل خرد مثل عوامل زیستی و روانی .
2- عوامل كلان مانند عوامل: تاريخي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و زيست محيطي و فرآيند عمدهاي چون جهاني شدن.(همان )
از بين عوامل فوق عوامل تاريخي و فرهنگي با وجود اهميت زياد آن، به لحاظ پيچيدگي و گاه ناملموس بودن اثر آن در كشورهاي جهان سوم، كمتر مورد عنايت قرار گرفته و در نتيجه نقش زيادي در بحران هويت بهخصوص در نسل جوان داشته است.
در حقيقت، ميتوان فرد را به عنوان ظرف و هويت را به عنوان مظروف در نظر گرفت كه عوامل شكلدهنده هويت بايد با روشي بسيار ظريف و پيچيده نه تنها مظروف را به ظرف منتقل كنند، بلكه آن را به شكلي عميق دروني سازند.
ولي واقعيت اين است كه اين عوامل براي هويتبخشي علاوه بر ناكارآمدي دروني با عوامل ديگر نيز اغلب ناهماهنگ هستند و همچون گروه موسيقي هستند كه به جاي هماهنگي و همنوايي با هم ايجاد توازن و تعادل چيزي غير از صداي ناهنجار و دلخراش نصيب شنوندگان خود نميكنند.
در خيلي از جوامع: حكومتها ناكارآمدند، وسايل ارتباط جمعي عاري از هرگونه جاذبه و غني در تهيه برنامهاند، اغلب خانوادهها از اوليهترين اصول تعليم و تربيت بياطلاعاند و سخت درگير معشيت و تأمين نيازهاي اوليه فرزندان هستند، آموزش و پرورش به نيازهاي فردي و اجتماعي بيتوجه است، شخصيتهاي تاريخي تحت تأثير حب و بغضهاي گروهي و سياسي لجن مال شده و جوانان نسبت به تاريخ و فرهنگ كشور خود بيخبر يا
بدبيناند، و فقر و بيكاري روزافزون و يأس و نااميدي نيز مزيد بر علت شده و گروههاي مرجع محلي يا ملي عاري از هرگونه جاذبه شده و نميتوانند نقش الگو را براي نسل جوان بازي كنند. روشنفكران جدا و منزوي از مردم و تغييرات سريع اجتماعي و عدم تثبيت هنجارها و ارزشهاي اجتماعي جامعه، عواملي است كه باعث ميشوند ظرف هويتي افراد نتواند براي هميشه خالي باشد. در اين صورت نيز خلأ مثل خلأ در طبيعت، جايگاهي ندارد. در چنين حالتي، جوانان طعمه مناسبي براي عوامل خارج از مرزها خواهند بود و شديداً تحت تأثير پديدههايي چون،
جهاني شدن قرار ميگيرند.
به عبارت ديگر، امواج پديده جهاني شدن آنگاه مشكل ايجاد ميكند كه زمين زير پاي مردمان در يك شهر يا منطقه سست باشد و آنان جايگاهي نداشته باشند و ندانند كه كجا هستند و به كجا ميروند18 و جدا از يار و ديار و آنچه خودي است و ميتواند اسباب تعلق خاطر شود، در مسير امواج به هر طرف كشانده ميشوند و جوانان دچار عقده حقارت شده و اين باور غلط در آنها ايجاد شده كه نه تنها اكنون، بلكه در هيچ زماني كسي نبودهاند. (رحیمی ،104)
از طرفي، امكانات اقتصادي، ارتباطي و علوم مختلف كه در اختيار دنياي مركزي و جهان اول يا صنعتي است و همچون اختاپوسي عمل ميكند كه از هر سر آن سازي كوك ميشود و به ظاهر مطلوب و مقبول مينمايد و هويت مردم جهان پيراموني را سخت در معرض تهديد قرار ميدهد.
در اين زمينه، دكتر شريعتي مضمون جالبي را بيان ميكند. او مينويسد از مرحوم جلال آل احمد پرسيدم: فكر نميكنيد قبل از اينكه دست به هر كاري بزنيم و به عنوان «روشنفكر» اظهار نظر كنيم، بزرگترين و فوريترين مسئوليت ما اين است كه ببينيم ما مسلمانان و جوامع اسلامي در كجاي تاريخ قرار داريم.(به نقل از امینی ،کاظمی ، 1376،182)
جلال نيز در كتاب غربزدگي بهخوبي به بحران هويت جوامع جهان سوم در برابر- به قول او - اين هيولاي قرون جديد اشاره كرده است. آنجا كه مينويسد: «ما نتوانستهايم، شخصيت «فرهنگي، تاريخي» خودمان را در قبال ماشين و هجوم جبرياش حفظ كنيم؛ بلكه مضمحل شدهايم». حرف در اين است كه ما نتوانستهايم. واكنش سنجيده و حساب شدهاي در قبال اين هيولاي قرون جديد از خود نشان دهيم. (به نقل از امینی ،زمانی ،1362،128)
جهانی شدن وپیامدهای هویتی
جهاني شدن تحت تأثير نقش عوامل بيروني و بهخصوص غربي در ايجاد هويت فردي و اجتماعي كشورها
غيرغربي تأثير زياد دارد؛ ولي اين به آن معنا نيست كه قادر باشند الگوهاي فرهنگي خود را عيناً به جوامع ديگر تحميل كنند؛ بلكه هر جامعه با توجه به تاريخ، فرهنگ، وضع سياسي و اقتصادي و عملكرد خانوادهها و رسانهها و آموزش و پرورش خود تحت تأثير جهاني شدن قرار ميگيرد و هويت فردي و جمعي افراد اين جامعه با مشكل مواجه ميشود و افرادي كه در هويتپذيري دچار مشكل شدهاند، مشكلات بسياري براي خود و ديگران ايجاد ميكنند. (پژوه ، دوستي، 1377، 64)
وقتي هويتپذيري دچار مشكل ميشود، الگوهاي رفتاري فردي و جمعي به اشكال ذيل به چشم ميخورد:
1- بيهويتي، يكي از شاخصهاي جامعه مورد هجوم قرار گرفته است.
2- يكپارچگي در هويت يا به اصطلاح يكپارچگي هويت افراد از بين ميرود و گاه بخشي از هويت يك فرد با بخش ديگر هويت آن شخص درگير ميشود و يا در تعارض قرار ميگيرد.
3- فرد بيهويت از ثبات شخصيتي برخوردار نيست؛ چون هويت فرد در بستر فرهنگ شكل ميگيرد و فرد در جامعهاي رشد يافته كه عناصر فرهنگ آن با هم همخواني ندارند، داراي شخصيتي ميشود كه اجزاي آن با هم هماهنگي ندارند.
4- رفتار اشخاص بيهويت به هيچ وجه قابل پيشبيني نيست؛ زيرا رفتار افراد با توجه به فرهنگ آنها قابل پيشبيني است. افرادي كه در هويتپذيري دچار مشكلاند، در حقيقت در فرهنگپذيري دچار مشكل شدهاند.
5- فرد بيهويت چون در پذيرش و دروني كردن ارزشهاي جامعه خود ناتوان بوده، معمولاً دست به اقداماتي ميزند كه ضد جامعه و فرهنگ او است.
6- وقتي جامعه در تكوين هويت افراد خود دچار مشكل ميشود، ميزان بزهكاري در جامعه افزايش مييابد. در حقيقت، ريشه خيلي از خلافها و كجرويها با مشكل هويت قابل تبيين است.
7- افراد بيهويت از خود اراده و قدرت تشخيص ندارند و اتكا به نفس در بين آنها مفهومي ندارد.
8- بالاخره اينكه به نظر اريكسون وقتي هويتپذيري دچار مشكل ميشود، افراد بهخصوص نوجوانان از نوعي سردرگمي، آشفتگي نقشها يا همان چيزي كه اريكسون آشفتگي هويت مينامد، رنج ميبرد. اين حالت سبب ميشود كه نوجوان احساس كند، منزوي، تهي، مضطرب و مردد شده است. احساس ميكند كه بايد تصميمهاي مهمي بگيرد، اما قادر به آنجام دادن اين كار نيست، احساس ميكند كه جامعه به او فشار ميآورد كه تصميمهايي اتخاذ كند؛ اما او مقاومت ميكند.
گاه اين افراد به جاي ميل به پيشرفت دچار پسروي ميشوند و براي آنها بازگشت و پسروي به دنبال كودكي مطبوع است. رفتار فردي كه دچار آشفتگي هويت فردي شده، همانطور كه در جاي ديگر گفته شد، غير قابل پيشبيني است؛ گاه از ديگران احساس بيزاري ميكند و گاه از اينكه نقش مريد را بازي كند، لذت ميبرد.(همان )
هویت ایرانی
هویت ایرانی ریشه در اسطورههایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آن ها را خلق کردند و استمرار بخشیدند و داستان های حماسی درباره شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو، گرشاسپ، آرش و رستم، در تاریخ ایران پشتوانه های فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملی را سخت تقویت میکرد.
از سپیده دم تاریخ تاکنون به رغم آن که ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده ، و گاه شکست های وحشتناکی متحمل شده وسرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده ولی ایرانیان هیچ گاه هویت خود را فراموش نکردند ودرسخت ترین روزگاران که گمان میرفت همه چیز نابود شده، حلقه های مرئی ونامرئی هویت ملی چنان آنان را با یکدیگر پیوند می داد که می توانستند ققنوس وار از میان تلی از خاکستر دگر بار سربر آورند.
پدیدار شدن هویت ایرانی ناشی از برخورد دو موج دنیای اصلی و قدیمی ایران با دنیای جدید است. رویارویی این دو موج قدیم و جدید، حالتی ایجاد کرده که آن را بحران هویت ایرانی نامیده اند. در دوران جدید، برخورد فرهنگ ایرانی با دنیای تجدّد غربی این بحران را پدیدار ساخت. این دو دنیا، ماهیتا متفاوت بودند. خصوصیات دنیای ایرانی و مجموعهی اخلاقیات ایرانی در ادبیات فارسی منعکس شده است. دنیای غربی، دنیای علم است و با قبول اصالت عقل و منطق و همچنین اصالت مادّه، دنیایی است متفاوت از دنیای تفکر ما که دنیای اشراقی و احساسی است (به نقل ازفایضی ،1386،ندوشن: 1384).
در هويت ايراني صحبت از يك فرد خاص ايراني نيست، بلكه صحبت از هويت جمعي ايراني يا هويت فرهنگي يا هويت تاريخي يا هويت ملي است. به نظر می رسد عناصر هویت ایرانی یا هر هویت دیگری بر اساس زبان، نژاد، دین و مجموعهای از سنتها ساخته میشود. زبان فارسی بزرگترین نقطهی هویتی ماست که نمونههای بارز آن را در شاهنامهی فردوسی، دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی و ... می توان دید. نژاد ما، نژاد هند و اروپایی است. دین ما، دین اسلام است پس دارای هویت ایرانی- اسلامی هستیم. هویت ایرانی دارای مجموعه ای از سنت هاست یعنی جمعی از ارزشها و باورها، هنجارها، عقاید خاص، آداب و رسوم ویژه و... که به صورت موروثی انتقال می یابد و باعث تفاوت یک ملت از ملت دیگر میشود. ملتی میتواند پیشرفت کند که زبان و نژاد و دین وارداتی نداشته باشد. اما به گفتهی برخی از اندیشمندان عناصر هویت ایرانی شامل دین، سنت، نظام سیاسی و مدرنیته است. از زمانی که تجدد وارد ایران شد به دلیل فقدان زیربناهای فکری و نبود زمینه های مساعد اجتماعی، نتوانست کامل وارد شود یعنی به صورت ناقص (یا حاشیهای) و با سرعتی بسیار کند وارد شد که همین امر مشکلات بسیاری را به بار آورد. (همان )
چالش های هویت ایرانی در عصر جهانی شدن
هویت ملی در ایرن دارای ابعاد مختلفی است ولی با این حال هرگونه چالشی که متوجه هر یک از ابعاد هویت ملی میشود، میتواند تاثیری سوء در هویت ملی داشته باشد .(مختاری ، 1386،12) دراین قسمت به بررسی چالش هایی که دراثر جهانی شدن متوجه هریک از ابعاد هویت ملی می شود، پرداخته میشود.
1- چالش های بعد تاریخی هویت ایرانی
زمانی یکی از عوامل هویت ساز به شمار میرود وتداوم داشتن در طول زمان از عناصر هویت بخش میباشد. فرد هنگامی میتواند مدعی هویت داشتن باشد که از تداوم خود اطمینان حامل کند.توجه به گذشته نیز به دلیل اهمیت آن درتقویت احساس ثبات شخصیت میباشد . درجوامع سنتی گذشته بسیار محترم شمرده می شود. دراثر جهانی شدن پیوندمیان یک گذشته مشترک وحال مشترک از بین می رود و نظم سنتی موجود مبتنی برمکانهای انحصاری وتداوم های معنا بخش وهویت ساز نابود می شود (همان ، گل محمدی ، 1381،236) سنت فرد را به تاریخ پیوند میدهد و هرگونه افول در سنتها موجب کمرنگ شدن پیوند به گذشته میشود و بین گذشته وحال شکاف بوجود میآید.
2- چالش های بعد جغرافیای هویت ایرانی
علاوه بر نفوذ پذیرشدن مرزها در اثر گسترش تکنولوژیهای ارتباطی، یکی از پیامدهای جهانی شد ، گسترش دموکراسی وحق تعیین سرنوشت وهمچنین مباحث مربوط به حقوق بشر میباشد که این مسئله میتواند کشورهایی را که دارای تفاوتهای قومی، زبانی و... میباشند را تحت تاثیر قرار میدهد. در واقع جهانی شدن نه تنها موجب کاهش سطح اقتدار حکومتها میشود ، بلکه موجب تقویت خرده فرهنگها و تحریک آنها نیز میشود و با اولویتبخشی به هویتهای فروملی، موجبات تقویت گرایشهای گریز از مرکز را فراهم میکند.
3- چالش های بعد دینی ومذهبی هویت ایرانی
همچنانکه گفته شد تضعیف هریک از ابعاد هویت ملی منجر به تضعیف و به چالش کشیده شدن هویت ملی میشود از آنجایی که تکنولوژی ارتباطات و رسانه ها به دلیل قرار داشتن درکنترل غرب، به صورت یک سویه اقدام به پخش جهانی ارزشهای غربی نظیر لیبرالیسم و سکولاریسم میکنند وهمچنین پخش گسترده مسائل پورنوگرافی و ضد اخلاقی چه از طریق ماهواره وچه از طریق اینترنت میتواند تاثیر سوئی بر مخاطبان آنها داشته و موجب تضعیف جنبه های مذهبی افراد شود که این مسئله کارکرد مذهب به عنوان یکی از عناصر هویتی را به چالش میکشد ودر حقیقت قدرت مانور این عنصر را به تحلیل می برد.
4- چالش های بعد فرهنگی و اجتماعی هویت ایرانی
رواج فرهنگ غربی در اثر فناوری ارتباطات و اطلاعات موجب بروز برخی ناهنجاری ها وضد ارزشها نظیر : جنایات سازمان یافته، قاچاق انسان و مواد مخدر، الکلیسم در جوامع میشود وعلاوه برآن شبکه های
ماهوارهای و اینترنت با انتشار صحنه های ضد ارزش و پخش فیلم های غیراخلاقی موجب تضعیف ارزشهای ملی شده و فرهنگ جوامع را دچار اضمحلال مینماید. از طرف دیگر رواج فرهنگ مصرف گرایی و سرمایه داری موجب ایجاد شکاف کشورها، خرده فرهنگ ها تقویت شده واحساسات قوی رشد میکنند که این مسئله میتواند تهدیدی برعلیه آداب و رسوم وسنن ملی گردد و امواج جدایی طلبی را نیز تقویت نماید.
5- چالش های بعد زبانی هویت ایرانی
ترویج زبان انگلیسی از طریق اینترنت که تا سال 2000 حدود 52 درصد زبان رایج اینترنت را تشکیل میداد
( به نقل از مختاری ، دهشیری، 1379،86) موجب آسیب پذیری زبان های ملی و ورود روز افزون اصطلاحات و لغات با توجه به فزونی تولیدات علمی و یک طرفه بودن جریان اطلاعات از سمت غرب می شود. از طرف دیگر بین المللی شدن زبان انگلیسی موجب یادگیری گسترده آن توسط نخبگان واستفاده از آن به عنون زبان علمی میشود که این مسئله نیز در اثر گذر زمان موجب فراموشی تدریجی زبان ملی میشود. استحاله زبان بخش زیادی از هویت ملی را استحاله مینماید چراکه تمام تولیدات فکری و معنوی در زبان قبلی حبس می شود. (همان )
هویت درحوزه رسانه ملی
جامعه ایران، جامعه ای چند قومی است. یک فرد ایرانی نمی تواند عضو قومیتی نباشد زیرا همه ایرانیان از قوم برخوردارند. پس می توان گفت یکی از مؤلفه های هویت ملی، حضور و عضویت در یک قوم است. اما می توان دید که قوم فارس در اغلب تولیدات غالب است و به دیگر قومیت ها آنچنان که باید و شاید پرداخته نشده است. بنابراین اگر رسانه ملی در پی استحکام هویت ملی است، باید توجه بیشتری به اقوام دیگر نشان دهد، اما اگر به بعد فرهنگی هویت ملی توجه شود، دیده می شود که فرهنگ دو وجه عینی و ذهنی دارد که وجه ذهنی آن باورها و ارزشهاست و وجه عینی آن آداب و رسوم، هنرها و سنن ملی خواهد بود که در اساطیر، مفاخر و ادبیات متجلی میشود. با بررسی این تولیدات مشخص میشود که بیشترین توجه در
ساختهها به باورها و سنن دینی بوده و به رسوم ملی کمتر توجه شده است.(سایت،www.Perisianpersia.com)
در این میان، نمونه موفق پرداختن به «فولکلور» مردمی و کنایه ها و مثل ها، سریال روزی روزگاری است. به نظر میرسد در مراکز سیاستگذاری و نظارت خط قرمزهایی وجود دارد که اشتباه وضع شده است زیرا با ذهنیت و هویت ملی مغایرتی ندارد. یکی از آنها پرداختن به مفاخر و اسطورههای ملی است. با دیدی موشکافانه مشخص میشود که در تولیدات باید بیشتر به «اعیاد ملی» پرداخته شود که جنبه ای عام دارد. این مسأله در مورد «فولکلور» نیز صادق است که به روح ملت از آن یاد میشود و جالب تر آن خواهد بود که این «فولکلور» بیشتر جنبه تصویری داشته و در متن قصه جای گرفته باشد.
اسطوره، بودن و شدن است
منظور از اسطوره و پرداختن به آن در هویت ملی «بودن و شدن» است که آنها به یادمان میآورند که چه بوده ایم و چه خواهیم شد.
هدف هویت ملی نیز همین است که یادآوری کند که چه بودهایم و چه باید بشویم. در سریال های تاریخی معماری ایرانی بازتاب بیشتری داشته و نگارگری و موسیقی جای پرداخت بیشتری دارد. باید دانست که بخشی از شهرت ما در عرصه جهانی مرهون مفاخر فرهنگی است و وقتی جایی صحبت از سعدی، حافظ و مولوی میشود غرور ملی دست می دهد. اما در ساخته های تاریخی بیشتر به دانشمندان توجه شده و کمتر به شعرا و حکما توجه شده است.
لیکن ،خودآگاهی تاریخی در مورد گذشته برای ایجاد پیوند بین نسلی بسیار مهم مینماید و گذشته همیشه بخشی از هویت امروز بوده است و برای پیشروی نگاه به آن لازم است. آنچه در تاریخ پیش آمده تأثیر مهمی برای دلبستگی افراد به یک کشور دارد. اینجاست که تاریخ انگارههای جمعی ما را شکل میدهد. در پرداختن به تاریخ نیز در ساختههای تاریخی از دوره باستان بحثی نمیشود در حالی که بخشی از حافظه تاریخی و آداب و رسوم و فرهنگ ما از آن دوره برخاسته است و جا دارد که برای خودآگاهی ملی به آن دوره نیز پرداخته شود؛ اما مساله دیگر مضمون ساختههای تاریخی است. فراز و نشیبهای وقایع تاریخی و پیروزی ها و آلام و شکستها نقش برجستهای در هویت ملی میتوانند داشته باشد، اما به نظر میرسد به پیروزی ها و حوادث خوشایند و دستاوردهای علمی توجه کمتری صورت گرفته است.
این گونه است که تعلق «تراژیک» جای تعلق «نوستالژیک» را خواهد گرفت که باید در یک تعادل قرار داشته باشند. با بررسی سریال ها مشخص میشود که شخصیت های مذهبی بیشتر برجسته شدهاند و سایر
شخصیتها درحاشیه قرار گرفتهاند در صورتی که در این زمینه مخاطب ممکن است بخواهد از احوال سایر شخصیت های تاریخ خود نیز خبر داشته باشد.
ضرورت نمایاندن طبیعت ایران
دیگر مسأله مهم در هویت ملی، تعلق مکانی و سرزمینی است. پس نیاز است که در ساخته هایی که از محتوای غیرمستقیم برخوردارند، به میهن دوستی توجه «تصویری» بیشتری شده و در این زمینه نمایش تصاویر زیبای سرزمین ایران میتواند نقش داشته باشد. بعد دیگر میهن دوستی، میهن دوستی اجتماعی میتواند باشد که در آن کشور ما اجتماعی تصویر میشود که زیستن در آن گواراست که به تصویر کشیدن آن واجب مینماید.
مؤلفه دیگر مؤثر در هویت ملی، هویت سیاسی یک ملت است. از این بعد میتوان به روایت میراث سیاسی گذشتگان پرداخت و ملاحظه کرد که نمادهای ملی همچون سرود و پرچم چه جلوهای در آثار ساخته شده دارد. توجه به رهبران سیاسی نیز در این حیطه صورت میگیرد.
اگر هویت در چهار لایه اسلامیت، ایرانیت ، قومیت و متجدد بودن بررسی شود و شامل آن باشد در ساختهها بیشتر به لایه نخست پرداخته شده است و میتوان برداشت کرد که سیاستگذاری در تلویزیون بر پایه کنترل سایر لایهها بوده است. در حالی که با نگاهی به جامعه امروز میتوان دریافت که سایر مؤلفه ها در جامعه فعال هستند.
باید پذیرفت که هویت ملی یک سازه چند بعدی است که باید بین مؤلفه های آن در عین ایجاد پیوند، تعادل برقرار ساخت و از اجتماع این مؤلفههاست که هویت شکل خواهد گرفت، اما برجسته شدن یک مؤلفه ممکن است پیامدهای منفی در برداشته باشد، زیرا اگر به مؤلفههای هویتی در متن جامعه توجه لازم صورت نگیرد و عدم تعادل و در نتیجه تقابل ایجاد شود، قرائت های متفاوتی از متن رسانه می تواند شکل بگیرد.
رسانهها یکی از مهمترین وسایل و اسباب جهانی شدن هستند. از طریق ارتباطات امکان تبادل معانی پدید آمده در جوامع مختلف بشری در عرصه جهانی ایجاد میشود و با گسترش تکنولوژی و افزایش این امکان، زمینه انتشار جهانی معنای بنیادین پدید آمده درباره انسان و جایگاه اجتماعی او فراهم میشود. (شجاعی ،1388)
يكي از كاركردهاي منفي رسانه ها در فرآيند هويت يابي، ارائهي الگوهاي ناسالم در رسانههاست. اين كاركرد، اختصاص به رسانه هاي مهاجم ندارد، بلكه رسانههاي داخلي و بويژه رسانه ملی (كه حضور نقش، تصوير و حركت در آن باعث الگوپذيري بيشتر ميشود) نيز ممكن است ـ خواسته يا ناخواسته ـ در فرآيند هويت يابي تأثير منفي بگذارند. به عنوان مثال، اگر يك هنر پيشهي بدقيافه، چادر به سر كند و يك هنر پيشه زيبا و مقبول جوانان، بي حجاب يا كم حجاب باشد، هر دو در جهت تغيير و تضعيف فرايند هويت مذهبي در جامعه اثر مي گذارند.
هنر پيشه بدقيافه، با «حجاب» و «هويت مذهبي» تداعي و متقارن ميشود و به حجاب (كه نماد هويت مذهبي است)، بار ارزشي منفي ميدهد. هنر پيشه ي زيبا و مقبول، به «كم حجابي» بار ارزشي مثبت ميبخشد و لذا در بينندگان، اين نوع پوشش را يك پوشش خوب و مجاز يا مشروع جلوه ميدهد و در پي همانندسازي و تقليد بينندگان از هنر پيشه ها، اين نوع پوشش در جامعه رواج مي يابد و همراه با آن، باورها و هنجارهاي مذهبي و سرانجام، «هويت مذهبي» نيز در جامعه تغيير مي كند.
رسالت رسانه هاي خودي در هويت يابي و حفظ هويت رسالت رسانه هاي خودي، نهادينه كردن «فرهنگ خودي» در جامعه و ارائه ي مدلهاي هويتي سالم به جوانان و نوجوانان است. رسانه هاي خودي بايد در برابر تلاش رسانه هاي بيگانه كه سعي در يكسان سازي هويت فرهنگي و تضعيف هويت ملي (ايراني ـ اسلامي) جامعه ي ما دارند، از هويت مستقل و جمعي خود پاسداري كنند.
به ميزاني كه رسانه ها مسئوليت خود را در جهت حفظ هويت و ارائه ي مدلهاي هويتي به جوانان و نوجوانان درك كنند، ميتوانند از پيامدهاي منفي رسانههاي مهاجم (كه هويت ملي و فرهنگي ما را نشانه گرفته و استرانژي بحران آفريني را در پيش گرفته اند)، پيشگيري كنند.
اگر به آرمان و انديشه امام راحل (ره) كه معتقد بود: «تلويزيون بايد يك دانشگاه باشد»، باور داشته باشيم، ميتوان دريافت كه رسانهها نبايد اسير تئوري «رسانه ـ سرگرمي» شوند و كاركرد يك بعدي پيدا كنند. رسانه ها بايد هنجارها، ارزشها و ميراث فرهنگي جامعه را در قالب فيلم، داستان، مقاله، گزارش مستند و... به نسل جوان و نوجوان معرفي كنند و از اين رهگذر، درك آنها را از اينكه چه كسي هستند، سابقه تاريخي آنها چيست، موقعيت كنوني ما در جهان و منطقه چگونه است، و... افزايش داده، تأثيرات منفي ماهواره، اينترنت و ديگر رسانههاي فرامليتي را گوشزد كنند و اين امكان را فراهم سازند تا جوانان و نوجوانان به هويت اصيل فرهنگي، تاريخي، سياسي، و اجتماعي خويش پي برند.(همان )
نتیجه گیری
با وقوف به حقایق موجود و با توجه به مطالعات و تحقیقات انجام یافته میتوان نتیجه گرفت که پیشرفت سریع روند جهانی شدن، تسلط یک فرهنگ غالب برجهان و پیامدهای ناشی از آن، یک واقعیت گریز ناپذیر است . این امر نیز غیرقابل انکار است که چنین تسلطی به نوعی آشفتگی و بی نظمی هنجاری و ارزشی میانجامد که در نهایت منجر به پیامدهای هویتی به ویژه در کشورهای جهان سوم میشود. بدیهی است که اندیشمندان این جوامع باید پاسخ های قانع کننده و راه حل های قابل قبولی ارائه دهند و ضمن حفظ هویت خود با فرآیند جهانی شدن به ترتیب مناسبی همراه شوند. (ببران ،1381، 148)
با توجه به سه دیدگاه مطرح دررابطه با برخورد با پدیده جهانی شدن درجامعه ایران، به نظر می رسد که اتخاذ شیوه « راه سوم » ، یعنی شناخت ، انتخاب آگاهانه و بازیگری فعال وخلاق در فرآیند جهانی شدن راه حل مناسبی باشد . واقعیت این است که در چالش جهانی شدن ،فرهنگ ها وجوامع در عین واقع بینی ، نباید دست به پذیرش کورکورانه ومنفعلانه فرهنگ غالب بزنند، بلکه باید در برخوردی فعال درچارچوب نگرش سیاست فرهنگی خود را شکل دهند و دراین راستا تمامی تهدیدات موجود را به فرصت تبدیل کنند.
مهم ترین کوشش برای حفظ هویت فرهنگی کشور در عصر اطلاعات و درعین حال بقا دراین جامعه شبکهای ، استفاده خردمندانه و برنامه ریزی شده از رسانه ملی به همراه سایر فناوری های ارتباطی جدید این عصر برای ایجاد شرایطی جدید جهت همزیستی میان تمدن ها ، فرهنگها و اقوام و نژادهای گوناگون کشورمان است .
باید اذعان داشت، رسانه ملی و شبکه های استانی میتواند با یک برنامه ریزی مسنجم و ارائه برنامههای در امر هویت بخشی وحفظ هویت ملی کشورمان، که هم بتوانند از تحمیق مخاطبان جلوگیری کنند و هم قادر باشند مخاطبان دیگر رسانه ها را به خود جذب کنند. و این میسر نیست جز تکیه بر امتیازهای فرهنگ خودی به ویژه تقویت پوشش رسانه ای خرده فرهنگها .
منابع :
1- اسدی، ناصر، مهدی زاده، سید محمد، عقیلی، سیدوحید، (1388)هویت فرهنگی در مجموعه های تلویزیونی ایرانی، فصلنامه پژوهش های ارتباطی شماره 2.
2- ببران ، صدیقه ،(1381) ماهوارهها، جهانی شدن فرهنگ و بحران هویت ، فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره 30 و31
3- بارکر، کریس ، (1382) مترجمان ، مختارزاده بهادرانی ، لادن ، با همکاری ، کافی ، لیلی ، فضلی ، افسانه ، گل زاده ، آزیتا ، تلویزیون جهانی سازی و هویت های فرهنگی ، اداره کل پژوهش های سیما.
4- حسینی، ارنجدانی، مریم، درویزه، زهرا، خسروی، زهره، پورشهریاری، مه سیما ، (1388) نقش رسانه ها در رشد هویت ملی نوجوانان شهر تهران ، فصلنامه پژوهش های ارتباطی ،1388، شماره 2.
5- فایضی، الهام ،(1386) شریعتی آینه ی هویت ایرانی ،برگرفته از سایت دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تاریخ بازیابی ، 5/07/91
6- نصیری ، بهاره( 1388) جهانی شدن رسانه ها و چالش سیاست گذاری رسانه های ملی .
7- سعیدی ، رحمان ، کیا ، علی اصغر (1385 ) نقش جهانی شدن و رسانه ها در هویت فرهنگی .
8- شجاعی ، محمدصادق ، (1388) رسانه وهویت ، مجله ی حدیث زندگی ، شماره 11
9- مختاری ، حسین ، (1386) تحقیق ، چالش های هویت ایرانی درعصر جهانی شدن .
10-گل محمدی ، احمد(1381) جهانی شدن فرهنگ و هویت ، نشر نی ، تهران
11-ورنون نوردبي و تالوين و هال، ترجمه، به پژوه، دكتر احمد، دوستي، دكتر رمضان، راهنماي زندگينامه و نظريههاي روانشناسان بزرگ، ، چاپ دوم، تابستان 77، 64.
12-رحيمي، مصطفي، ديدگاهها، انتشارات اميركبير، 104.
13-امینی ،محمد،جهانی شدن وهویت ، http://www.itpaper.ir تاریخ بازیابی ،8/07/91
14-رسانه ملی ومساله هویت ایرانی، http://perisianpersia.com برگفته از روزنامه جام جم ، تاریخ بازیابی 10/07/91
15-جهانی شدن وهویت ،http://www.itpaper.ir تاریخ بازیابی 07/07/91