محرم آمد و دل در تب افتاد
روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش میدهد. زمزمهای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینیشان در اذهان حك شده باقی مانده است.
شما عزیزان را به قطعه شعری از دوست خوبم علیعباس دمیرچی دعوت می کنم امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.
بسمه تعالي
سوگنامه
محرم آمد و دل در تب افتاد
به جانم سوزش خشگ لب افتاد
طنين گريه شش ماهه اي باز
به گوش عرشيان روز و شب افتاد
به تير و نيزه و شمشير غفلت
تن مه پيكري از مركب افتاد
به دست خصم دون دست و سر و تن
رقابت در مقام و منصب افتاد
سرآغاز شقاوت لحظه اي بود
كه تخم كينه اندر مذهب افتاد
*****************
به صحراي عطش آتش جلودار
فرات از بخت بد در غم گرفتار
هوا غمبارو گرما جان گداز است
زمين و آسمان خشك است و تبدار
صداي شيحه اسبان دشمن
وداع جانگداز شاه و سردار
نگاه كودكان بر دست سقا
ومشك پاره در دست علمدار
زبانه مي كشد آتش ز هر سو
به دور بستر تب كرده بيمار
خداوندا چه مي بينم در اين دشت
زنان و كودكان در زير آوار
****************
عطش معنا به دشت كربلا شد
قساوت را هويت بر ملاشد
زدشمن انتظار ياوري نيست
وفاداران به يك دم بي وفا شد
همه عالم طفيل تار مويش
چه مهماني به دشت كربلا شد
زمين و آسمان اندر طلاطم
بساط كائنات از هم جدا شد
دو دست كودكي در گاهواره
براي عالمي مشگل گشا شد
جوان و كودك و پير و زن و مرد
به اشك ديده اي حاجت روا شد
*****************
چه گويم واژه ها پيچيد درهم
خجل شد جمله ها از شدت غم
چو بر دامان طفلي آتش افتاد
گرفته عالمي را سوگ و ماتم
چه مي بينم به زير پاي اسبان
تن زيباترين زيباي عالم
و واويلا به حال خواهر زار
كه از اين ماجرا شد قامتش خم
و حال مادري مظلوم و بيكس
كه گويد زير لب نجواي مبهم
سه ساله دختر شيرين زباني
براي زخم بابا فكر مرهم
شعر از : علعباس دميرچي 7/9/89 21 ذيحجه 1431 (التماس دعا)
===========================================
بسمه تعالي
نوحه در رثاي سيدالشهدا (ع)
بر وزن : اين دل تنگم عقده ها دارد گوئيا ميل كربلا دارد
دل پريشانم ، ديده گريانم
درغمت جانا ، سينه سوزانم
كربلايت را كعبه مي دانم
نينوا را دشت صفا خوانم
اي حسين جانم – اي حسين جانم (2)
مادرم چون زاد ، عشق يادم داد
نام زيبايت ، بر لبم بنهاد
داغ تو بر ياد ، مي زنم فرياد
اين سر و اين تن ، هر چه باداباد
اي حسين جانم – اي حسين جانم (2)
بر دلم جز مهر تو ، آقا ، نيست
سخنم جز نام تو ، مولا ، نيست
غم عشق تو ، غم بيجا نيست
كه جنان بهتر ز تولا نيست
اي حسين جانم – اي حسين جانم (2)
چه كنم ، مشتاق رخ يارم
به سر زلف تو گرفتارم
نظري ، دل خسته و بيمارم
به گنه آوازه بازارم
اي حسين جانم – اي حسين جانم (2)
دست و بازوي اكبرت نازم
نازنين جسم اصغرت نازم
پيكر پاك بي سرت نازم
خطبه شام آخرت نازم
اي حسين جانم – اي حسين جانم (2)
هر كه را ديدم ، سينه سوزانست
يا حسين جان گو ، اشك بارانست
هر كه را ديدم ، دل پريشانست
قبر شش گوشه ، راحت جان است
اي حسين جانم – اي حسين جانم (2)
هر كه را ديدم ، تربتي دارد
از فرات تو ، شربتي دارد
زائرت ، به ، چه عزتي دارد
خاك پايش هم ، حرمتي دارد
شعر از : علي عباس دميرچي (التماس دعا)