حاج شیخ عبدالرحیم مجتهد شوشتری هم زمان با محقق انصاری رحمته الله با نیاز فوق العاده به حرم حضرت عباس علیه السلام مشرف شد وعرضه داشت : یا ابالفضل؛ من تو را وسیله قرارمی دهم تا ازخدا بخواهی سه جاحت و خواسته مرا جامه عمل بپوشاند:

1-    مبلغ دویست تومان بدهکارم ؛ وسیله ادای قرضم را فراهم گردد.

2-    مبلغی هم برای نیازمندی های زندگی به من مرحمت شود.

3-    حج خانه خدا برایم فراهم آید.

بامدادن ، ملا عبدالرحمان ، یکی از کارگزاران مرحوم شیخ مرتضی انصاری ، نزد آقای شوشتری آمد وگفت : شیخ انصاری تو را احضار کرده است . مرحوم شوشتری گوید : به ملاقات شیخ رفتم . پس از عرض سلام شیخ فرمود: این دویست تومان را بگیر ، وامت را بپرداز واین مبلغ دیگر را درنیازمندی های خود را به مصرف برسان . فهمیدم که حواله ای از مولایم ، عباس علیه السلام صادرشده است ومقام مقدس محقق انصاری ، مامور پرداخت آن گردیده است.

گفتم : خواسته ای دیگری نیز من داشتم وآن ، تشرف به مکه معظمه است. فرمود :من صلاح نمی دانم بهاین سفر فعلا مشرف شوی . گفتم : برای چه ؟ فرمود: خطری پیش بینی می شود . گفتم : استخاره کنید . پاسخ داده شد: ولله علی الناس حج البیت ..... گفتم : با مساعدت تفال من عازم مکه می شوم . فرمود : میل خودت است ؛ اینک هزینه رفتن مکه را بگیر وبرو .

 من به سوی مکه روانه شدم ، اما همان طوری که شیخ پیش بینی کرده بود، گروهی راهزن مرا گرفتند. یکی از آنها مرا برزمین زد وخنجر برگلویم گذاشت . گفتم : اگر منظور شما پول است ، هرچه دارم ، بردارید ومرا نکشید ، آن قدرگریه والتماس وزاری کردم تا اینکه دست از کشتن من برداشتند ومرا بدون پول ولباس در بیابان گذاشتند ورفتند با مشقت بسیار به نجف برگشتم و داستان به خدمت شیخ رسانیدم . فرمود : من به تو گفتم خطردرپیش است.

روحشان شاد ویادشان گرامی . التماس دعا

منبع :حکایت های حج  فاطمه عسگری